معرفی مشاهیر معماری 2
کنزو تانگه معمار ژاپنی...كنزو تانگه متولد ١٩١٣ در اوزاكا ژاپن كه علاوه بر بهجاي گذاردن شاهكارهاي معماري فراموش نشدني و تحسين برانگيزي در قرن بيستم، تزها و پيشنهادات كاملا نويي را در عرصه طراحي شهري نيز ارايه كرده، تلاش خلاقانه و ثمربخشي را براي پيوند دادن سنت ژاپني و نوجويي مدرن به نمايش گذارده است.

او سالها به تدريس معماري و طراحي شهري در دانشگاه توكيو و ديگر دانشگاهاي دنيا اشتغال داشته و معماران سرشناسي همچون آراتاايسوزاكي و كيشو كوروكاوا از دانشجويان آتليه تانگه بودهاند.
كنزو تانگه در سالهاي قرن بيستم در پنج قاره جهان فعال بوده است؛ طرح بناي صلح يادبود فاجعه هيروشيما و پارك و ساختمانهاي ملحق بدان (مسابقه ١٩٦٤) در مكاني كه در ششم اوت ١٩٤٥ انفجار نخستين بمب اتمي را به خود ديد، از نخستين پروژههاي كنزو تانگه است.

او در پلان توسعه شهر توكيو (١٩٦٠)، تغيير و گسترش شهر را به مثابه مشخصه اصلي طراحي شهري خود در امتداد خليجها پيشنهاد كرده است. اما مشهورترين اثر او بيترديد سالنهاي المپيك ١٩٦٤ توكيو (١٩٦٠) است.
اين سالنها داراي آوازه جهاني هستند و در هنر ژاپني به مثابه ابتكاري كه در سنت ملي ثبت گردد جاي گرفتند.

تانگه طرحهاي به انجام نرسيدهاي هم در تهران داشت؛ برجهاي سهقلوي مسكوني هتل ٧٠٠ اتاقه (در تقاطع بلوار كشاورز و خيابان حجاب فعلي) و مجموعه شهري در تپههاي عباسآباد (همزمان با ارايه طرحهاي پيشنهادي توسط لوي كان و سپس ارايه طرح مشترك به درخواست كارفرما) از آن جملهاند كه هر سه در سال ١٣٥٣ / ١٩٧٤ ارايه شدهاند.
چارلز جنکز (CharlesJencks) معمار و منتقد مشهور آمریکایی است که طی سه دهه اخیر حضوری مؤثر در عرصه سبکشناسی، نقد و تدوین مبانی نظری معماری معاصر داشته است. هرچند گروهی او را یک ژورنالیست پر سروصدا میدانند، ولی به هر حال تأثیرگذاری او در روند شکلگیری نقد و حتی شیوههای خاصی از معماری انکارناپذیر است.
چارلز جنکس در سال 1939 در شهر بالتیمور به دنیا آمد. او نخست در دانشگاه هاروارد به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی پرداخت و پس از گذراندن این دوره، در سال 1961 در همان دانشگاه وارد رشته معماری شد و تحت آموزش تاریخنگاران بزرگ معماری، زیگفرید گیدئون و رینر بنهام به تحصیل در این رشته پرداخت. او در سال 1965 مدرک MA را در این رشته اخذ نمود و سپس در سال 1971 موفق به دریافت درجه دکتری از دانشگاه لندن در زمینه تئوری و تاریخ معماری گشت. جنکس از سال 1975 تا 1994 استاد کرسی نقد و تاریخ معماری معاصر دانشگاه UCLA کالیفرنیا بوده و همزمان با آن به عنوان استاد مدعو در بزرگترین و معتبرترین دانشگاههای دنیا حضور فعال داشته است.
جنکس مؤلف کتب متعددی در زمینه مبانی نظری معماری معاصر میباشد که شناختهشدهترین آنها عبارتند از:
ـ زبان معماری پست مدرن (The Language of Post ModernArchitecture) (1977)
ـ مدرن متأخر (LateModern) (1980)
ـ پست مدرنیسم چیست (What is PostModernism) (1986)
ـ نئومدرنها (The NewModerns) (1990)
ـ معماری امروز (ArchitectureToday) (1993)
ـ معماری جهان در حال جهش (The Architecture of The JumpingUniverse) (1995)
1.Richard Meier
ريچارد مير : متولد 1934، ايالات متحده امريکا، برنده جايزه پريتزکر در سال 1984
ويژگي متمايز : طراحي منطق گرا و خرد محور + استفاده از رنگ سفيد براي جداره هاي خارجي بنا
www.richardmeier.com
2.Renzo Piano
رنزو پيانو : متولد 14 سپتامبر 1937، ايتاليا، برنده جايزه پريتزکر در سال 1998
ويژگي متمايز : استفاده از سازه نمايان در ساختمان، مهارت در طراحي معماري "موزه"
www.rpbw.com
3.Norman Foster
نورمن فاستر : متولد 1 ژوئن 1935، انگلستان، برنده جايزه پريتزکر در سال 1999
ويژگي متمايز : رويکرد همسازي با محيط در طراحي معماري
www.fosterandpartners.com
4.Zaha Hadid
زاها حديد : متولد 31 اکتبر 1950، عراق، برنده جايزه پريتزکر در سال 2004
ويژگي متمايز : برنده جوايز متعدد بين المللي، ارائه دهنده تئوري هاي تاثير گذار بر جامعه معماري
www.zaha-hadid.com
5.Richard Rogers
ريچارد راجرز : متولد 23 جولاي 1933، ايتاليا، برنده جايزه پريتزکر در سال 2007
ويژگي متمايز : طراحي مدرنيستي و عملکرد گرا
www.rsh-p.com
6.Santiago Calatrava
سانتياگو کالاتراوا : متولد 28 جولاي 1951، اسپانيا، برنده جايزه مدال طلاي AIA در سال 2004
ويژگي متمايز : ايجاد رابطه بين مهندسي معماري و مهندسي سازه
www.calatrava.com

سانتیاگو کالاتراوا
Santiago Calatrava
Santiago Calatrava
اسكيسهاي جادوئي
سانتياگو
كالاتراوا شخصيتي كه بيشتر به واسطه فعاليتهاي معماي اش شهرت يافته است ،
به هنر به عنوان انگيزه و محركي براي خلق آثارش مي نگردو شيفتگي و تمايل
وي به هنر در طي سالها را مي توان در تعداد مبهوت كننده طراحي ها ومجسمه
هايش تا به امروز درك كرد . در طي 20 سال گذشتوي بيش از 65000 اسكيس و
طراحي در آرشيو خود جمع آوري كرده است. هكالاتروا بيان مي كند كه گوناگوني
و تنوع در طراحي هايش منعكس كننده اهميتي است كه وي به هر جزء ميدهد، به
گونه اي كه حتي اندازه و كيفيت كاغذ ايجاد كننده يك گفتگو ميان خود و
طراحي است . كتاب Santiago Calatrava Artworks يا آثار هنري كالاتروا در
برگيرنده حدود 200 اسكيس ،آبرنگ و ترسيمات مجسمه هائي مي باشد كه وي آنها
را مبناي طرحهاي معماري اش قرار داده است. بسياري از موضوعات و فرم هاي
ارائه شده توسط او در اين سطح، به مجسمه هايي تبديل شده اند كه منبع
الهامي براي پلها، ايستگاههاي قطار، فرودگاهها، موزه ها و حتي ميزهاي
غذاخوري بوده اند. اسكيسهاي اوليه كالاتروا چندان حال و هواي معماري را
ندارند، تنها د رماحل اصلي طراحي است كه واقع گرائي اين اسكيس ها نمود مي
يابد. به هر حال وي از همان ابتدا كه به دنبال بياني هنري اتس نوع تفكر
واقع بيني را نيز كنار نمي گذارد. همچنين كالاتراوا چندين هزار طراحي از
بدن انسان دارد كه اكثر آنها بدون آنكه از روي مدلي خاص كشيده شده باشند،
تصوري ترسيم شده اند شيفتگي شديد او به اين زمينه در پرتره ها، پيكرهاي
فردي و جمعي و پيكره هايي كه تكامل يافته و در يك پروسه طراحي معماري دخيل
شده اند، بازتاب مي يابد.تعدادي ديگر از طرحهاي وي شامل محاورتي از مكعب
ها و بدن انسان در حالت هاي مختلف هستند. برجسته ترين اين نوع آثار، تنشي
پوياست كه در نزديك شدن پيكر يك دونده و تعدادي مكعب حاصل شده
است.كالاتروا خود را يك طراح نمي داند طراحي با كارش آميخته شده و آن را
راهي ديگر براي كسب پتانسيل ايده هائي برمي شمرد كه او را مجذوب مي كنند.
ميزهاي او از پوياترين طرح هاي مبلمان هستند. تعداد قابل ملاحظه اي از
اسكيس ها، نموه هاي اوليه و ميزهاي ساخته شده وي بر پايه پيكر انساني است
كه زانوها، بازوان و يا سر، شيشه اي را در بالا تحمل مي كنند. اين ترسيمات
در واقع مجسمه هائي هستند كه با سطح صافي كه بر روي آنها قرار گرفته تغيير
شكل عملكردي يافته اند به گونه اي كه به جزئي اصلي از كل فرم تبديل شده
اند. طرح ها و مجسمه هاي او را مي بايست به عنوان كارهائي هنري در اصلت
خودش نگريست. در عين حال، در اولين گام ها از پروسه خلاقيت كالاتروا ،
آنها يك لابراتوار يا فضائي براي رشد و جهت گيري كانسيت ها شكل مي دهند تا
واسطه اي شود براي روح بخشيدن به افكار و تجزيه و تركيب فرمها. اين
لابراتوار مخزني را از ايده هاي گوناگون فراهم يم آورد كه از گفتگوي با
طبيعت و با فرمهاي آشكار در تاريخ هنر و معماري ناشي مي شود در اينحا
خاطرات گذشته با تصوراتي از دنياي آينده آميخته مي شوند تركيبي از علم
مهندسي ، رياضيات ، طراحي به خودي خود و پاسخ سازه بويژه به نيازهاي
عملكردي. بيوگرافي
معمار ، هنرمند و مهندس سانتياگو كالاتراوا در 28 جولاي 1951 در شهر والنسياي اسپانيا ديده به جهان گشود كالاتراوا يك نام اشرافي متعلق به اشراف زاده ها و ملاك هاي قرون وسطي مي باشد . سانتياگو كالاتراوا مصمم شد تا ادامه تحصيلات تكميلي خود را در رشته Civil engineering در موسسه فدرال تكنولوژي شهر سوئيس در سال 1975 پيگيري نمايد. مدرك دكتراي خود را در سال 1979 در اين رشته دريافت كرد در همان زمان با همسر خود كه دانشجوي حقوق در دانشگاه زوريخ ازدواج كرد. بعد از اتمام تحصيلاتش به عنوان دستيار در موسسه فدرال تكنولوژي مشغول بكار شد و شروع به قبول مسئوليت پروژه هاي كوچك مهندسي از قبيل طراحي سقف يك كتابخانه يا بالكن يك منزل شخصي نمود. اول طرح موفق او در سال 1983 طراحي و ساخت ايستگاه قطار Stadelhofen در شهر زوريخ بود. شهري كه دفتر كار او در آنجا واقع شده بود. در سال 1984 سانتياگو كالاتراوا پل Bach de Roda را براي بازيهاي المپيك بارسلونا طراحي كرد و اين آغازي بود براي شهرت جهاني او در طراحي و ساخت پل ها شگفت انگيز و در ميان ديگر پل ها چشمگير و جالب او مي توان از پل Alamillo و پل Viaduct و پل Volantin در شهر بيلبائو و ايستگاه مترو والنسيا را نام برد. زيبا. از ديگر كارهاي بزرگ وي مي توان به مركز خريد تورنتو (1992 - 1987) ، ايستگاه راه آهن ليسبون ( 1998 - 1993) و طرحي براي كليساي جامع سنت جان در شهر نيويورك كه هيچگاه اجرا نشد اشاره نمود. نمايشگاه كارهاي سانتياگو كالاتراوا براي اولين با در سال 1985 با نمايشي از 9 مجمسمه در يك گالري هنري در شهر زوريخ برپا شد همچنين دو نمايشگاه انفرادي يكي در موسسه سلطنتي معماري انگليس در سال 1992 و ديگري در نمايشگاه هنرهاي جديد شهر نيويورك در سال 1993 برپا گرديد. كاملترين نمايشگاه او كه ارائه كاملي از آثار او شامل هنر، معماري و مهندسي بود در شهر فلورانس ايتاليا در سال 2000 برگزار شد و نيز نمايشگاهي همانند آن در نگارخانه ملي شهر تگزاس ايالات متحده در سال 2001 برگزار شد. پروژه هائي كه اخيرا بوسيله او طراحي و ساخته شده اند فرودگاه Sondca در شهر بيلبائو اسپانيا، پل اروپا در فرانسه ، پل و كارخانه شراب سازي Vsios در شهر لوگاردياي اسپانيا مي باشند. اولين ساختمان سانتياگو كالاتراوا در ايالات متحده موزه هنري ميلواكي مي باشد. مجموعه ورزشي المپيك آتن نيز توسط وي طراحي و ساخته شده است. طرحهائي از وي كه هم اكنون در حال تكميل هستند عبارتند از : پل Black Hall در شهر دوبلين ايرلند، سالن اپراي Tenerif شهر سانتاكروز در جزاير قناري ، پل Petaeh tikvah در شهر تلاويو اسرائيل ، پل خليج لاك پشت در كاليفرنيا ، سالن اپراي شهر والنسيا واقع در ساختمان اصلي شهر هنرها و علوم . از پروژه هائي كه اخيرا قبول كرده است عبارتند از : كليساي جاتمع مسيح در اكلند كاليفرنيا ، مركز اركستر سمفونيك آتلانتا در ايالت جورجيا و ترمينال مركز تجارت جهاني شهر نيويورك . از افتخارات و جوايزي كه به سانتياگو كالاتراوا اهدا شده است مي توان جايزه طلاي انستيتو مهندسي ساختمان لندن، جايزه طراحي شهري تورنتو ، انتصاب بعنوان رهبر جهاني بوسيله موسسه تبادلات نظرهاي اقتصادي در Davos ، جايزه طلا براي شايستگي هنري از وزارت فرهنگ اسپانيا، عضويت در Les arts et letters پاريس ، جايزه ممتاز هنري در طراحي meadows school of the arts ، جايزه طلاي Circulo de Bellas Artes ، انتخاب بعنوان معمار شايسته توسط مجله Time بخاطر طراحي موزه هنرهاي ميلواكي، جايزه The sir misha black از دانشكده سلطنتي هنر لندن ، مدال لئوناردو داوينچي ، جايزه هنري Principe de asturias، جايزه طلاي معماري I acad mie de Architecture از پاريس ، مدال نقره از موسسه سازه هاي فولادي سوئد ، حكم بهترين طرح از جامعه مهندسين روشنفكر امريكاري شمالي در طراحي و نوررساني داخلي موزه هنري ميلواكي و دوازه درجه دكتراي افتخاري از دانشگاههاي معتبر بين المللي.
معمار ، هنرمند و مهندس سانتياگو كالاتراوا در 28 جولاي 1951 در شهر والنسياي اسپانيا ديده به جهان گشود كالاتراوا يك نام اشرافي متعلق به اشراف زاده ها و ملاك هاي قرون وسطي مي باشد . سانتياگو كالاتراوا مصمم شد تا ادامه تحصيلات تكميلي خود را در رشته Civil engineering در موسسه فدرال تكنولوژي شهر سوئيس در سال 1975 پيگيري نمايد. مدرك دكتراي خود را در سال 1979 در اين رشته دريافت كرد در همان زمان با همسر خود كه دانشجوي حقوق در دانشگاه زوريخ ازدواج كرد. بعد از اتمام تحصيلاتش به عنوان دستيار در موسسه فدرال تكنولوژي مشغول بكار شد و شروع به قبول مسئوليت پروژه هاي كوچك مهندسي از قبيل طراحي سقف يك كتابخانه يا بالكن يك منزل شخصي نمود. اول طرح موفق او در سال 1983 طراحي و ساخت ايستگاه قطار Stadelhofen در شهر زوريخ بود. شهري كه دفتر كار او در آنجا واقع شده بود. در سال 1984 سانتياگو كالاتراوا پل Bach de Roda را براي بازيهاي المپيك بارسلونا طراحي كرد و اين آغازي بود براي شهرت جهاني او در طراحي و ساخت پل ها شگفت انگيز و در ميان ديگر پل ها چشمگير و جالب او مي توان از پل Alamillo و پل Viaduct و پل Volantin در شهر بيلبائو و ايستگاه مترو والنسيا را نام برد. زيبا. از ديگر كارهاي بزرگ وي مي توان به مركز خريد تورنتو (1992 - 1987) ، ايستگاه راه آهن ليسبون ( 1998 - 1993) و طرحي براي كليساي جامع سنت جان در شهر نيويورك كه هيچگاه اجرا نشد اشاره نمود. نمايشگاه كارهاي سانتياگو كالاتراوا براي اولين با در سال 1985 با نمايشي از 9 مجمسمه در يك گالري هنري در شهر زوريخ برپا شد همچنين دو نمايشگاه انفرادي يكي در موسسه سلطنتي معماري انگليس در سال 1992 و ديگري در نمايشگاه هنرهاي جديد شهر نيويورك در سال 1993 برپا گرديد. كاملترين نمايشگاه او كه ارائه كاملي از آثار او شامل هنر، معماري و مهندسي بود در شهر فلورانس ايتاليا در سال 2000 برگزار شد و نيز نمايشگاهي همانند آن در نگارخانه ملي شهر تگزاس ايالات متحده در سال 2001 برگزار شد. پروژه هائي كه اخيرا بوسيله او طراحي و ساخته شده اند فرودگاه Sondca در شهر بيلبائو اسپانيا، پل اروپا در فرانسه ، پل و كارخانه شراب سازي Vsios در شهر لوگاردياي اسپانيا مي باشند. اولين ساختمان سانتياگو كالاتراوا در ايالات متحده موزه هنري ميلواكي مي باشد. مجموعه ورزشي المپيك آتن نيز توسط وي طراحي و ساخته شده است. طرحهائي از وي كه هم اكنون در حال تكميل هستند عبارتند از : پل Black Hall در شهر دوبلين ايرلند، سالن اپراي Tenerif شهر سانتاكروز در جزاير قناري ، پل Petaeh tikvah در شهر تلاويو اسرائيل ، پل خليج لاك پشت در كاليفرنيا ، سالن اپراي شهر والنسيا واقع در ساختمان اصلي شهر هنرها و علوم . از پروژه هائي كه اخيرا قبول كرده است عبارتند از : كليساي جاتمع مسيح در اكلند كاليفرنيا ، مركز اركستر سمفونيك آتلانتا در ايالت جورجيا و ترمينال مركز تجارت جهاني شهر نيويورك . از افتخارات و جوايزي كه به سانتياگو كالاتراوا اهدا شده است مي توان جايزه طلاي انستيتو مهندسي ساختمان لندن، جايزه طراحي شهري تورنتو ، انتصاب بعنوان رهبر جهاني بوسيله موسسه تبادلات نظرهاي اقتصادي در Davos ، جايزه طلا براي شايستگي هنري از وزارت فرهنگ اسپانيا، عضويت در Les arts et letters پاريس ، جايزه ممتاز هنري در طراحي meadows school of the arts ، جايزه طلاي Circulo de Bellas Artes ، انتخاب بعنوان معمار شايسته توسط مجله Time بخاطر طراحي موزه هنرهاي ميلواكي، جايزه The sir misha black از دانشكده سلطنتي هنر لندن ، مدال لئوناردو داوينچي ، جايزه هنري Principe de asturias، جايزه طلاي معماري I acad mie de Architecture از پاريس ، مدال نقره از موسسه سازه هاي فولادي سوئد ، حكم بهترين طرح از جامعه مهندسين روشنفكر امريكاري شمالي در طراحي و نوررساني داخلي موزه هنري ميلواكي و دوازه درجه دكتراي افتخاري از دانشگاههاي معتبر بين المللي.
جوايز اعطا شده به سانتياگو كالاتراوا
در سال 2004
دكتراي افتخاري انستيتو تكنولوژي اسرائيل جايزه طلاي دانشگاه معماري شيكاكو
در سال 2003
جايزه طلاي دانشگاه سن كارلوس شهر والنسيا جايزه طلاي دانشگاه مماري پاريس
در سال 2002
انتخاب بعنوان بهترين طرح براي طراحي و ساخت موزه هنرهاي ميلواكي توسط مجله Time
اعطاي مدال The sir misha black از كالج سلطنتي هنر لندن
جايزه بهترين طراح براي پروژه موزه هنر ميلواكي توسط انجمن مهندسين ساختمان ايالات متحده
جايزه لئوناردو داوينچي از SEFI بخاطر كمك برجسته وي به آموزش مهندسي بين المللي
در سال 2001
جايزه Exitos 2000 بخاطر بهترين كار معماري براي موزه علوم والنسيا
جايزه بهترين طرح بخاطر طراحي موزه تاريخ طبيعي امريكا در نيويورك
جايزه اروپا براي طراحي سازه فولادي پل اروپا بر روي رودخانه Loire فرانسه
در سال 2000
دكتراي افتخاري معماري از ايتاليا
مهمان افتخاري دولت در شهر مكزيكو سيتي
جايزه2000 Algur بخاطر بهترين طرح هنري براي مدرسه هنر Meadows شهر دالاس
جايزه طلا از Circulo de Bellas Artes والنسيا
و تعداد متعددي جوائز و مدارك از سازمانها و موسسات و دانشگاههاي بين المللي بخاطر طرحهاي بي نظير وي
معمار اسپانيائي سانتياگو كالاتراوا كه سازه هاي شعرگونه اش از موزه هنر ميلواكي تا استاديوم المپيك در آتن گسترده و متنوع است از طرف انجمن معماران امريكا روز دوم دسامبر سالجاري ميلادي به عنوان برگزيده مدال طلاي IAI انتخاب شد.
كالاتروا، معماري كه علاوه بر معمار بودنش مهندس سازه نيز هست و شهرتش هم به دليل پل هايش و هم بناهايش است، شصت و يكمين دريافت كننده مدال طلاي AIA است كه او را در زمره افرادي چون فرنك لويد رايت و لويي كان قرار مي دهد. طرح توسعه سه ساله موزه ميلواكي كالاتروا كه ظاهري شبيه به سايه بان دارد و همانند پرهاي پرنده باز مي شود، بازديد كنندگان زيادي را از شيكاگو و اطراف آن به خود جذب كرده است.اين طرح، اولين تجربه معماري او در آمريكاست كه از مركز بورس جهاني 2 بيليون دلاري كه معمار تصور مي كرد، پيشي گرفته است. بخش خارج از زمين بنا شبيه پرنده اي عظيم الجثه است كه در سطح فضاي باز فرود آمده است.
كالاتروا پس از اعلام انتخاب شدن به وسيله AIA براي دريافت مدال طلا گفت: من تلاش خواهم كرد كه در دوره استراحت و بازنشستگي زندگيم، شايسته اين تقدير باشم.دفتر اصلي او در زوريخ است كه شعبه هايي نيز در نيويورك دارد.
مدال طلاي AIA به كساني تعلق مي گيرد كه تاثير اساسي بر تئوري يا طرح هاي معماري گذاشته باشند و كالاتروا به حق در اين گروه جاي مي گيرد، طوري كه بناها و پل هاي او پيروان زيادي در سراسر دنيا پيدا كرده اند. چيزي كه امروزه در مجموعه اي به نام كالاتروايزيشن طبقه بندي مي شود! شصت ویکمین مدال AIA روز يازدهم فوريه سال 2005در موزه بين المللي واشنگتن دي.سي طی مراسمی به سانتیاگو کالاتراوا اهدا گردید . ميليون ها آمريكايي كه بازي هاي المپيك تابستان گذشته را دنبال مي كردند، سقف در حال پروازي را كه كالاتروا طراحي كرده بود در استاديوم المپيك ديده اند، اما با اين وجود شهروندان شيكاگو شانس بزرگي را براي تجربه جادوي معماري كالاتروا زمانيكه او از شركت در مسابقه پل هاي عابر پياده ساحلي شهر سر باز زد، از دست دادند
دكتراي افتخاري انستيتو تكنولوژي اسرائيل جايزه طلاي دانشگاه معماري شيكاكو
در سال 2003
جايزه طلاي دانشگاه سن كارلوس شهر والنسيا جايزه طلاي دانشگاه مماري پاريس
در سال 2002
انتخاب بعنوان بهترين طرح براي طراحي و ساخت موزه هنرهاي ميلواكي توسط مجله Time
اعطاي مدال The sir misha black از كالج سلطنتي هنر لندن
جايزه بهترين طراح براي پروژه موزه هنر ميلواكي توسط انجمن مهندسين ساختمان ايالات متحده
جايزه لئوناردو داوينچي از SEFI بخاطر كمك برجسته وي به آموزش مهندسي بين المللي
در سال 2001
جايزه Exitos 2000 بخاطر بهترين كار معماري براي موزه علوم والنسيا
جايزه بهترين طرح بخاطر طراحي موزه تاريخ طبيعي امريكا در نيويورك
جايزه اروپا براي طراحي سازه فولادي پل اروپا بر روي رودخانه Loire فرانسه
در سال 2000
دكتراي افتخاري معماري از ايتاليا
مهمان افتخاري دولت در شهر مكزيكو سيتي
جايزه2000 Algur بخاطر بهترين طرح هنري براي مدرسه هنر Meadows شهر دالاس
جايزه طلا از Circulo de Bellas Artes والنسيا
و تعداد متعددي جوائز و مدارك از سازمانها و موسسات و دانشگاههاي بين المللي بخاطر طرحهاي بي نظير وي
معمار اسپانيائي سانتياگو كالاتراوا كه سازه هاي شعرگونه اش از موزه هنر ميلواكي تا استاديوم المپيك در آتن گسترده و متنوع است از طرف انجمن معماران امريكا روز دوم دسامبر سالجاري ميلادي به عنوان برگزيده مدال طلاي IAI انتخاب شد.
كالاتروا، معماري كه علاوه بر معمار بودنش مهندس سازه نيز هست و شهرتش هم به دليل پل هايش و هم بناهايش است، شصت و يكمين دريافت كننده مدال طلاي AIA است كه او را در زمره افرادي چون فرنك لويد رايت و لويي كان قرار مي دهد. طرح توسعه سه ساله موزه ميلواكي كالاتروا كه ظاهري شبيه به سايه بان دارد و همانند پرهاي پرنده باز مي شود، بازديد كنندگان زيادي را از شيكاگو و اطراف آن به خود جذب كرده است.اين طرح، اولين تجربه معماري او در آمريكاست كه از مركز بورس جهاني 2 بيليون دلاري كه معمار تصور مي كرد، پيشي گرفته است. بخش خارج از زمين بنا شبيه پرنده اي عظيم الجثه است كه در سطح فضاي باز فرود آمده است.
كالاتروا پس از اعلام انتخاب شدن به وسيله AIA براي دريافت مدال طلا گفت: من تلاش خواهم كرد كه در دوره استراحت و بازنشستگي زندگيم، شايسته اين تقدير باشم.دفتر اصلي او در زوريخ است كه شعبه هايي نيز در نيويورك دارد.
مدال طلاي AIA به كساني تعلق مي گيرد كه تاثير اساسي بر تئوري يا طرح هاي معماري گذاشته باشند و كالاتروا به حق در اين گروه جاي مي گيرد، طوري كه بناها و پل هاي او پيروان زيادي در سراسر دنيا پيدا كرده اند. چيزي كه امروزه در مجموعه اي به نام كالاتروايزيشن طبقه بندي مي شود! شصت ویکمین مدال AIA روز يازدهم فوريه سال 2005در موزه بين المللي واشنگتن دي.سي طی مراسمی به سانتیاگو کالاتراوا اهدا گردید . ميليون ها آمريكايي كه بازي هاي المپيك تابستان گذشته را دنبال مي كردند، سقف در حال پروازي را كه كالاتروا طراحي كرده بود در استاديوم المپيك ديده اند، اما با اين وجود شهروندان شيكاگو شانس بزرگي را براي تجربه جادوي معماري كالاتروا زمانيكه او از شركت در مسابقه پل هاي عابر پياده ساحلي شهر سر باز زد، از دست دادند
پروژه های ساختماني كه توسط سانتياگو كالاتراوا طراحي و ساخته شده است.
كارخانه شراب سازي Ysios
ساختمان را مي توان به عنوان يك عنصر كاملا تركيب شده با لندسكيپ اطراف و در عين حال به عنوان يك مجسمه مستقل كه در محلي خاص قرار گرفته است تصور و ادراك نمود . كارفرماي اين طرح خواستار طراحي ساختماني بود كه بعنوان نشانه اي براي محصول جديد آن عمل نمايد. و در عين حال با برنامه اي جامع و دقيق فضا هاي موردنياز براي كارخانه را ايجاد كند . سايت ناهموار مي باشد و اختلاف طراز اندازه گيري شده آن از بلندترين سطوح در شمال تا پست ترين آنها در جنوب به ده متر مي رسد و حدود نيمي از سايت از تاكستانها پوشيده شده است.
سانتياگو كالاتراوا در طراحي اين ساختمان استراتژي حجم بخشي به سطوح، سقف، ديوارها و مرزهاي فيزيكي ميان لندسكيپ بيرون ساختمان و داخل كارخانه را ايجاد نموده است به گونه اي كه از طريق حركت ايستائي ديوارها پيوستگي ميان دو فضا برقرار مي شود .
دو ديوار بتني باربر به طول 196 متر كه به فاصله 26 متر از هم قرار گرفته اند يك شكل سينوسي هم در پلان و هم در نما ايجاد مي كند.
نماي جنوبي از تخته هاي باريك درخت سرو كه بطور افقي نصب شده اند و همچون رديفي از بشكه هاي شراب در استخرها منعكس مي شوند پوشيده شده است. استخرها با سراميك هاي شكسته سفيد فرش شده اند و پل گرانيتي ساخته شده بر روي استخرها دسترسي به تاكستانها را تامين مي كند.
كاربرد چهارچوب آلومينيومي در سقف با چوب بكار رفته در نما از نظر مصالح ايجاد كنتراست مي كند و جلوه نور خورشيد با ايجاد يك تاثير حركتي در تضاد با پس زمينه آرام تاكستان باعث تاكيد بر حجم سقف مي گردد.
نماي شمالي از پانلهاي بتني پيش ساخته داراي چند بازوي كم عرض تشكيل يافته و نماي شرقي و غربي از صفحات آلومينيومي متشكل از خطوط ممتد پوشيده شده است.
سقف كه از يك سري تيرهائي چوبي چند لايه ساخته شده و بوسيله رخ بام سينوسي زيگزاكي ديوارهاي جانبي تقويت مي شود بعنوان عامل پيوستگي نماها عمل مي كند . حاصل اين طرح يك موج سطحي با قاعده است كه در امتداد محور طول گسترش مي يابد و سطوح محدب و مقعر را با هم تركيب مي كند.
پلان ساختمان جهت سازگاري با برنامه خطي فرآيند كارخانه به شكل يك مربع مستطيل سده در امتداد محور شرقي – غربي طراحي شده است . دو ورودي در نماهاي جانبي اين حالت طولي را تشديد مي كنند . در مركز ساختمان ، سقف محل بازديد كنندگان بصورت يك حجم پيوسته جلو آمده و بالكني مشرف به محل شراب سازي و تاكستانها را تشكيل داده است.
مساحت كل سايت 72000 مترمربع
مساحت زيربنا (شامل دو استخر) 15384 مترمربع
مساحت اصلي زيربناي كارخانه 8000 مترمربع
ساختمان را مي توان به عنوان يك عنصر كاملا تركيب شده با لندسكيپ اطراف و در عين حال به عنوان يك مجسمه مستقل كه در محلي خاص قرار گرفته است تصور و ادراك نمود . كارفرماي اين طرح خواستار طراحي ساختماني بود كه بعنوان نشانه اي براي محصول جديد آن عمل نمايد. و در عين حال با برنامه اي جامع و دقيق فضا هاي موردنياز براي كارخانه را ايجاد كند . سايت ناهموار مي باشد و اختلاف طراز اندازه گيري شده آن از بلندترين سطوح در شمال تا پست ترين آنها در جنوب به ده متر مي رسد و حدود نيمي از سايت از تاكستانها پوشيده شده است.
سانتياگو كالاتراوا در طراحي اين ساختمان استراتژي حجم بخشي به سطوح، سقف، ديوارها و مرزهاي فيزيكي ميان لندسكيپ بيرون ساختمان و داخل كارخانه را ايجاد نموده است به گونه اي كه از طريق حركت ايستائي ديوارها پيوستگي ميان دو فضا برقرار مي شود .
دو ديوار بتني باربر به طول 196 متر كه به فاصله 26 متر از هم قرار گرفته اند يك شكل سينوسي هم در پلان و هم در نما ايجاد مي كند.
نماي جنوبي از تخته هاي باريك درخت سرو كه بطور افقي نصب شده اند و همچون رديفي از بشكه هاي شراب در استخرها منعكس مي شوند پوشيده شده است. استخرها با سراميك هاي شكسته سفيد فرش شده اند و پل گرانيتي ساخته شده بر روي استخرها دسترسي به تاكستانها را تامين مي كند.
كاربرد چهارچوب آلومينيومي در سقف با چوب بكار رفته در نما از نظر مصالح ايجاد كنتراست مي كند و جلوه نور خورشيد با ايجاد يك تاثير حركتي در تضاد با پس زمينه آرام تاكستان باعث تاكيد بر حجم سقف مي گردد.
نماي شمالي از پانلهاي بتني پيش ساخته داراي چند بازوي كم عرض تشكيل يافته و نماي شرقي و غربي از صفحات آلومينيومي متشكل از خطوط ممتد پوشيده شده است.
سقف كه از يك سري تيرهائي چوبي چند لايه ساخته شده و بوسيله رخ بام سينوسي زيگزاكي ديوارهاي جانبي تقويت مي شود بعنوان عامل پيوستگي نماها عمل مي كند . حاصل اين طرح يك موج سطحي با قاعده است كه در امتداد محور طول گسترش مي يابد و سطوح محدب و مقعر را با هم تركيب مي كند.
پلان ساختمان جهت سازگاري با برنامه خطي فرآيند كارخانه به شكل يك مربع مستطيل سده در امتداد محور شرقي – غربي طراحي شده است . دو ورودي در نماهاي جانبي اين حالت طولي را تشديد مي كنند . در مركز ساختمان ، سقف محل بازديد كنندگان بصورت يك حجم پيوسته جلو آمده و بالكني مشرف به محل شراب سازي و تاكستانها را تشكيل داده است.
مساحت كل سايت 72000 مترمربع
مساحت زيربنا (شامل دو استخر) 15384 مترمربع
مساحت اصلي زيربناي كارخانه 8000 مترمربع
معماري تادائو آندو:
به طور كلي معماري آندو با تغيرات مداوم و هميشگي همراه است.
با مقايسه كارهاي آندو از سال 1975 تا1992با حركت ناگهاني روبرو مي شويم كه نقطه شروع آن از سال 1985 است.اين تغير جهت از درون به بيرون است يا به عبارت ديگر از فضاي مركزگرا به فضاي گريز از مركزو حركت از معماري نفي به معماري نفي نفي است.
از جمله ويژگيهاي كارهاي اوليه آندو،سادگي و خلو و پاكي و سكوت آن است.
از سال 1985 به بعد كارهاي آندو از نظر مقياس به تدريج تغيير يافت و پروژه هاي بزرگ و عمومي جايگزين پروژه هاي كوچك و خانه هاي خصوصي شد.
تغييرات به طور آشكار در بيان ساختماني او تاثير گذاشته است.ان تغييرات نه تنها در فرم،بلكه در نور نيز هست.در گذشته نور و سايه به عنوان دو قطب ثابت فضا بود و به فضا آهنگ خاصي مي بخشيد اما اكنون تضاد كمتري بين نور و سايه وجود دارد.
نور به فضا هيجان و پويايي مي بخشد و ديگر حد و مرزي بين نور و سايه وجود ندارد و صرفا ميزان روشناي نور تغيير يافته در نتيجه سنگيني بصري فضا از بين رفته و نور فضا را با نشاط مي كند.
آندو با نفي شخصيت برتر فضا نسبت به فرم به آزادي فرم دست يافت.به عبارت ديگر رهايي از درون گرايي و روحانيت فضا.هدف آندو از نفي معماري يگانه انگار ،رسيدن به آزادي است.
آندو از احجامي استفاده مي كند كه از تلفيق فرمهاي هندسي و توپو گرافي زمين حاصل شده اند در نتيجه در اين فرمها پويايي پرورش مي يابد و طبيعت هندسه را تخريب مي كند.
آندو در طبيعت انرژي يافت كه بتواند پويايي را به هندسه القا كند.
در حال حاضر معماري آندو سعي دارد به حداكثر پويايي،جنبش و رهايي دست يابد.
آندو معتقد است،آرمان معماري ،فرم بخشيدن به يك الگوي جهاني و هدف آن ،بيدار كردن احساس انساني است.
موضوع اوليه معماري،ايجاد يك الگوي فضايي است يعني نظم بخشيدن به يك فضاي برهنه و عاري از هر چيز.
براي دست يابي به اين هدف معماري به هندسه نياز دارد.هندسه مفاهيم و ارزشهاي اجتماعي را منعكس مي سازد و جهاني با منطق شفاف ايجاد مي كند.
موضوع دوم در معماري ،بيدار كردن احساسات انساني است.
به هر حال معاري به نظم هندسي نياز دارد ولي ممكن است اين نظم روح و جان معماري را بگيرد.بنابراين اگر معماري صرفا بر اساس منطق باشد نميتواند پاسخگوي روح و احساسات ما باشد.
معماري مي كوشد تا نظم را براي مردم متجلي سازد و اين مردم هستند كه در حركت تدريجي نظم،فضا را درك مي كنند و از آن تاثير مي پذيرند.
در حقيقت پويايي موضوع معماري نست بلكه نتيجه آن است.
ويژگيهاي شاخص معماري آندو،نظم ،مردم و احساسات انساني است.بنابراين بر اساس الهاماتي كه او از اين سه عنصر گرفته پروژه ها او را مي توان تقسيم بندي كرد.
در معماري آندو عناصربه شكلي متضاد با هم در ارتباطند بنابراين فرم در مقابل فضا،داخل در برابر خارج و طبيعت در برابر هندسه قرار مي گيرد.
كارهاي آندو بر اساس ساختار كالبد به سه بخش معماري يگانه انگار ،دوگانه انگار و كثرت گرا تقسيم مي شود.
معماري يگانه انگار:
كارهاي كه در شمار معماري يگانه انگار قرار دارند داراي فرمي خالص ،طرحي واضح و فضايي قوي هستند.اين نوع معماري بيشتر در خانه ها و كليساهاي كوچك ديده م شود.در اين فضاها با آرامشي روبرو مي شويم كه ياد اور فضاي سنتي چايخانه هاي ژاپني است.در اين فضا بر اساس ريتمي وحدت بخش كل به جزء تبديل ميشود.
معماري يگانه انگار بيان كننده توانمندي آندو در خلق فضاست.فضاي خالص كه با دوار بتني احاطه شده و نشان دنده ي اوج انتزاع است.
از بهترين نمونه هاي معماري يگانه انگار مي توان به خانه راو،خانه آزوما،كليساي نور،معبد روكوو چايخانه ي سوسيكان اشاره كرد.
در اين كارها فرمها ساده هستند و مصالح ساده و يكساني ساخته شده اند و داراي رنگي يكنواخت و يكدست مي باشند.
اين فرمهاي ساده،فضاهاي خشك و مقدسي ايجاد مي كنند ولي پس از آن نور وارد مي شود،نوري كه حيات بخش و خيره كننده است.بنابراين فضاهاي خالص را به فضايي دراماتيك و هيجان انگيز تبديل مي كند.
آندو فضا را با خلاصه كردن و محدود كردن فرم ايجاد مي كند.آندو از جذابيت فرم صرفنظر كرده و بر جذابيت فضا تاكيد مي كند.
مصالح در ساده كردن فرم نقش بارزي را ايفا مي كنند.
آندو فرم ساختمان را به ساده ترين شكل ايجاد مي كند تا بتواند خلوص فضايي آن را افزايش دهد.
معماري يگانه انگار آندو از فضاي خالص،بيان ساده و مصالح و فرمهاي ساده تشكيل يافته اند در نتيجه فضاي خالص ارجحيت يافته نور و مصالح آن را نمادين مي سازد.
فرمهاي چهار گوش ،دايره ،مكعب فرمهاي مركزي هستند به همين دليل همه چيز به سمت مركز معطوف مي شود پس هنگامي كه فضا در اين فرمها قرار مي گيرد درون گرا مي شود.
در معماري يگانه انگارآندو،جهت نور ،مسير باد،نقطه ي پرسپكتيو و خطوط حركت،ذهن و احساس ما را در مسير رسيدن به اين نيروي مركزگرا قرار مي دهند.در هر سه كليساي روي آب ،نور و روكو مسير حركت به سمت مركز اين فضاست.
جذابيت معماري يگانه انگارآندو در آرامش و سكون آن است كه اين آرامش و تمركز فضايي ناشي از حركت از كل به جزء است.
معماري دوگانه انگار:
در اين روش آندو روش خاص خود را اعمال مي كند.در اين جاست كه آندو از فرم بيضوي استفاده مي كند.در معماري دوگانه انگار فضا بر اساس نيرويي پويا شكل مي گيرد.
بر خلاف معماري يگانه انگار كه فرم و فضا ارزش يكساني دارند و در اين جاست كه نو آوريهاي آندو تجلي مي يابد.
در معماري يگانه انگاراندو پويايي كاهش مي يابد تا فضا وحدانيت خود را حفظ كند اما در معماري دوگانه انگار پويايي جايگزين سكون و وحدت مي شود.
از نمونه هاي معماري دوگانه انگارمي توان به خانه كوشينو،پروژه ناكانوشيما و تخم مرغ شهري اشاره كرد.
در معماري دو گانه انگار هندسه بيضوي كاربرد زيادي دارد.فرم بيضي از سال 1980 در ساختمانها ديده مي شود و اين در تضاد با معماري يگانه انگار اوست كه داراي فرمهاي دايره اي و استوانه اي مي باشد.
با مقايسه كارهاي يگانه انگار و دوگانه انگار در مي يابيم كه مركزيت موجود در كارهاي يگانه انگار در معماري دوگانه انگار وجود ندارد.
به همين دليل به جاي يك محور و يك مركز ،دو مركز و دو نيرو جايگزين مي شود و حاصل اين تضاد ،تنوع و پويايي است.
در فضاي وحدت گرا،حس توجه ما صرفا محدود به محوري است كه به سمت مركز حركت مي كند.در فضاي دو گانه انگار اين مركزيت به دو مركز تقسيم مي شود تا نوعي عدم ثبات و پويايي ايجاد كند.براي ايجاد اين دو مركز ،از فرم بيضي استفاده مي شود كه خود داراي دو قطب است.
معماري كثرت گرا:
موزه هنر معاصر نائوشيما و موزهي كودكان در هيوگو نمونه هايي از معماري كثرت گراي آندو هستند.
معماري كثرت گرا گسسته مي شود و مسيرهاي متنوع براي بيننده فراهم مي سازد و بيننده در مسيرهايي كه داراي گسستگي فضايي است قرار مي گيرد اما در نهايت منظره اي متعادل از فضا در ذهن باقي مي ماند.
كثرت گرايي معماري را از دوگانه انگاري و پويايي يكنواخت آن رهايي مي دهد.
در معماري يگانه انگار با فضايي درون گرا روبرو هستيم كه به سمت يك مركز جهت گيري شده است.در معماري دو گانه انگار يك محور به دو محور و يك مركزيت به دو مركز تبديل مي شود.
در معماري كثرت گرا هم نيروي مركزگرا وجود دارد هم نيروي گريز از مركز.
معماري كثرت گرا معماري گسستگي و رهايي است.فضاي اين معماري ،فضايي متنوع و پوياست و اجزاء معماري بر اساس روند جزء به كل با يكديگر تركيب مي شوند.
اگر معماري يگانه انگار ،دوگانه انگار و كثرت گرا را به اشكال منحني تشبيه كنيم در اين صورت اولي به خطوط صاف و دايره شبيه است،دومي به بيضي و سومي به اشكال هذلولي و سهموي.
در معماري كثرت گرا فرم در تضاد با ديگر عناصر افزايش يافته و گسسته مي شود بنابر اين فرم از عملكرد و فضا رهايي مي يابد.
معماري كثرت گرا فرم را از معنا مي رهاند.
زمينه ي طبيعي،نقطه حركت آندو است.او از انبوهي از فضاها و فرمهاي متضاد بين آنها براي رسيدن به كثرت گرايي استفاده مي كنند.
موزه هنرهاي مدرن فورت ورث:
مكان:فورت ورث تگزاس ،ايالات متحده
تاريخ ساخت:2002-1999
زميني كه براي اين پروژه در نظر گرفته شد،در حومه ي فورت ورث وسط يك پارك بزرگ و دقيقا در كنار يكي از آثار مهم قرن بيستم-يعني موزه هنري كيمبال اثر لوئي كان-قرار دارد.طبيعتا ايجاد يك رابطه بهينه بين ساختمان جديد و بناي كيمبال و نيز طراحي يك مكان عالي در زميني چنين وسيع،بزرگترين دغدغه طراح بود.
راهكاري كه آنهن برگزيدند،طراحي پروژه اي بود كه بتواند سر بين فضاهاي داخل و خارج را از بين برده،فضاي مناسبي براي نمايش آثار هنري ايجاد كند.از اين رو برآن شدند محيطي روستايي بيافرينند كه درياچه اي كوچك،باغ و جنگل را در بر مي گرفت.بدين ترتيب كل مجموعه از ترافيك سنگين پيرامون جدا مي شد.
علاوه بر اين شش حجم مستطيل شكل با ساختار بتني و نماي شيشه اي احداث كردند كه دو حجم،به فعاليتهاي متداول مانند خدمات و كارهاي اداري و چهار توده ي ديگر به سالنهاي نمايش اختصاص داده شد.بتن باعث ثبات دماي هوا و دوام و پايداري ساختمان مي شود در صورتي كه شيشه امكان برقراري رابطه بصري قوي با محيط اطراف را فراهم مي كند.
از تلفيق اين دو عنصر با يكديگر فضاهاي مختلفي با ميزان وضوح متفاوت ايجاد مي شود.
موزه هنرهاي معاصر نائوشيما
مكان:نائوشيما،كاگاوا،ژاپن
تاريخ ساخت: 1990-1992،1994-1995
اين موزه در شيب يك دماغه ،در جنوب شرقي جزيره نائوشيما قرار دارد و به ساحل آرامي كه دقيقا در پايين ان است اشراف دارد .
بازديد كنندگان به طور مستقيم و از طرف اسكله اي كه به يك ميدان چند ظرفيتي ختم مي شود،به موزه دسترسي مي يابند.
اين ميدان علاوه بر انكه ورودي محوطه محسوب مي شودفبه عنوان صحنه نمايش براي فعاليت هايي كه در فضاي باز انجام مي شوند نيز به كار مي رود.
همچنين بخش الحاقي موزه واقع در زير زمين را مي پوشاند.
آندو با ظرافتي خاص بيش از نيمي از حجم كل ساختمان زير زمين را در اختيار ميگيرد و بدين گونه پارك ملي با شكوه اطراف موزه به راحتي قابل مشاهده است.
با بالا رفتن از پلكان ميدان ديوارهاي سنگي موزه به چشم مي خورند،سپس يك گالري بسيار بزرگ مدفون شده،با درازاي 50 متر و بلنداي دو طبقه پسش رو مي آيد.بخش بزرگي از فضاهاي اين مجموعه شامل هتل،گالري هاي نمايش و بهار خوابها به دريا مشرف هستند.در اتاقهاي داخلي نيز تماشاي شامگاههاي دريا و رفت و آمد كشتي ها به ما آرامشي خاص ارزاني مي دارند.
جاده اي اين مجموعه را دور مي زند و چندين ميدان كوچك با طراحي خوب و ديد عالي مشرف به دريا توسعه ي مجموعه را محدود كرده اند،اين اثر به مانند مجسمه هاي واقع در باغ،از طبيعت براي خاق چشم اندازي جديد بهره مي گيرد.
نورمن فاسترمردي به شكوه ساختمانهايش
سر لرد نورمن فاستر در سال 1935 در منچستر انگليس در خانواده اي فقير به دنيا آمد شايد به آن زمان ميان بچه هاي متولد شده در پايين شهر منچستر اتقاقي زياد بزرگ نيافتاده بود پسري باموهايي مشكي به دنيا آمده بود اما امروز نورمن فاستر بزرگترين معمار بريتانيا ست او حتي چهره سياسي و اجتماعي بسيار خوبي در بين احزاب سياسي و اجتماعي دارد . از دلايل موفقيت او ميتوان بهره بردن او از چشماني مكانيكي و رويايي بي حد وحصر و بي پايان را مي توان بر شمرد . امروز همان پسري كه در كه در منطقه فقير نشين منچستر به دنيا آمده بود مردي شده با مقياسي جهاني مردي كه همه او را به شكوه و عظمت در خاطر جاي دادند درست مانند ساختمانهايش .
در سن 21 سالگي او بورس تحصيلي را در معتبر ترين مدرسه معماري جهان مدرسه معماري يل(Yale University) به خود اختصاص داد تا با رفتن به سرزمين آمال سپيد ايالات متحده گام در راهي نهد كه آينده ان روشن بود مدرسه معماري يل جايي بود كه بيشترين تاثير را در ديدگاه نورمن گذاشت البته مدرسه اي كه شايد چندان خاطرات خوشي را مرد طلايي ريبيا (RIBIA ) امروز در خاطر نداشته باشد . نورمن جوان منچستري در يل بود كه با ريچارد راجرز فلورانسي آشنا شد او به همراه ودي و سوزي گروهي را در يل درست كردند به نام گروه 4 . گروهي از جواناني كه در ان زمان اين گروه عمده كارشان پيرامون مدرنيته اي بود كه پنجه در معماري آن زمان افكنده بود مي گذشت . بعد ها نورمن با وندي ازدواج كرد و ريچارد با سوزي اين گروه كوچك تا سال 1967 در لندن كه دفتر معماري فاستر و همكاران راه افتاد به بقاي خود ادامه داد . تاسيس اين دفتر را بايد پايان كار گروه 4 دانست چون ديري نگذشت كه اختلافات بالا گرفت نورمن با وندي نمي ساخت و بعد هم راجرز با سوزي و اين چنين پايان زندگي زنا شويي آنها فرا رسيد از گروه 4 نفره نرمن و ريچارد ماندند و كار كردند به طوري كه هم نورمن فاستر و هم ريچاردد راجرز در معماري هايتك خبره و ماهر شدند . راجرز در سال 1970دفتر معماري با نام خودش را تاسيس كرد تا مستقل شود و در اولين پروژه مهمش با معمار ايتاليايي رنزو (رتزو) پيانو ژرژپمپيديو را ساخت .
نورمن در بعد ها با النا اوچوا ازدواج كرد . و در سال 1983 مدال صلاي RIBIAرا دريافت كرد و در سال 1990 به خاطر ساختن the Willis Faber Dumas building مدال Trustees را در يافت كرد و به عنوان knighted (قهرماني) دست يافت و چهار سال بعد پا را فراتر نهاد و مدال طلاي انجمن معماران ايالات متحده را دريافت كرد . همان مدالي كه عاليجناب سياه پوش دنيل ليبسكيند هنوز آن را فتح نكرده . و 9 سال بعد در 7 ژوئن سال 1999 به بالا ترين درجه معماري خود دست يافت و توانست جايزه Pritzer Architecture Prize. را دريافت كند .( اين جايزه ي نوبل در معماري است ) و 5 روز بعد در روز چشن تولدش او در بريتانيا به مقام اعياني و اشرافي لرد دست يافت . شركت سر لرد نرمن فاستر امروز در لندن – برلين – سنگاپور با بيش از 800 نفر كارمند مششغول به ادامه فعاليت است
زاها حديد..
به طور كلي معماري آندو با تغيرات مداوم و هميشگي همراه است.
با مقايسه كارهاي آندو از سال 1975 تا1992با حركت ناگهاني روبرو مي شويم كه نقطه شروع آن از سال 1985 است.اين تغير جهت از درون به بيرون است يا به عبارت ديگر از فضاي مركزگرا به فضاي گريز از مركزو حركت از معماري نفي به معماري نفي نفي است.
از جمله ويژگيهاي كارهاي اوليه آندو،سادگي و خلو و پاكي و سكوت آن است.
از سال 1985 به بعد كارهاي آندو از نظر مقياس به تدريج تغيير يافت و پروژه هاي بزرگ و عمومي جايگزين پروژه هاي كوچك و خانه هاي خصوصي شد.
تغييرات به طور آشكار در بيان ساختماني او تاثير گذاشته است.ان تغييرات نه تنها در فرم،بلكه در نور نيز هست.در گذشته نور و سايه به عنوان دو قطب ثابت فضا بود و به فضا آهنگ خاصي مي بخشيد اما اكنون تضاد كمتري بين نور و سايه وجود دارد.
نور به فضا هيجان و پويايي مي بخشد و ديگر حد و مرزي بين نور و سايه وجود ندارد و صرفا ميزان روشناي نور تغيير يافته در نتيجه سنگيني بصري فضا از بين رفته و نور فضا را با نشاط مي كند.
آندو با نفي شخصيت برتر فضا نسبت به فرم به آزادي فرم دست يافت.به عبارت ديگر رهايي از درون گرايي و روحانيت فضا.هدف آندو از نفي معماري يگانه انگار ،رسيدن به آزادي است.
آندو از احجامي استفاده مي كند كه از تلفيق فرمهاي هندسي و توپو گرافي زمين حاصل شده اند در نتيجه در اين فرمها پويايي پرورش مي يابد و طبيعت هندسه را تخريب مي كند.
آندو در طبيعت انرژي يافت كه بتواند پويايي را به هندسه القا كند.
در حال حاضر معماري آندو سعي دارد به حداكثر پويايي،جنبش و رهايي دست يابد.
آندو معتقد است،آرمان معماري ،فرم بخشيدن به يك الگوي جهاني و هدف آن ،بيدار كردن احساس انساني است.
موضوع اوليه معماري،ايجاد يك الگوي فضايي است يعني نظم بخشيدن به يك فضاي برهنه و عاري از هر چيز.
براي دست يابي به اين هدف معماري به هندسه نياز دارد.هندسه مفاهيم و ارزشهاي اجتماعي را منعكس مي سازد و جهاني با منطق شفاف ايجاد مي كند.
موضوع دوم در معماري ،بيدار كردن احساسات انساني است.
به هر حال معاري به نظم هندسي نياز دارد ولي ممكن است اين نظم روح و جان معماري را بگيرد.بنابراين اگر معماري صرفا بر اساس منطق باشد نميتواند پاسخگوي روح و احساسات ما باشد.
معماري مي كوشد تا نظم را براي مردم متجلي سازد و اين مردم هستند كه در حركت تدريجي نظم،فضا را درك مي كنند و از آن تاثير مي پذيرند.
در حقيقت پويايي موضوع معماري نست بلكه نتيجه آن است.
ويژگيهاي شاخص معماري آندو،نظم ،مردم و احساسات انساني است.بنابراين بر اساس الهاماتي كه او از اين سه عنصر گرفته پروژه ها او را مي توان تقسيم بندي كرد.
در معماري آندو عناصربه شكلي متضاد با هم در ارتباطند بنابراين فرم در مقابل فضا،داخل در برابر خارج و طبيعت در برابر هندسه قرار مي گيرد.
كارهاي آندو بر اساس ساختار كالبد به سه بخش معماري يگانه انگار ،دوگانه انگار و كثرت گرا تقسيم مي شود.
معماري يگانه انگار:
كارهاي كه در شمار معماري يگانه انگار قرار دارند داراي فرمي خالص ،طرحي واضح و فضايي قوي هستند.اين نوع معماري بيشتر در خانه ها و كليساهاي كوچك ديده م شود.در اين فضاها با آرامشي روبرو مي شويم كه ياد اور فضاي سنتي چايخانه هاي ژاپني است.در اين فضا بر اساس ريتمي وحدت بخش كل به جزء تبديل ميشود.
معماري يگانه انگار بيان كننده توانمندي آندو در خلق فضاست.فضاي خالص كه با دوار بتني احاطه شده و نشان دنده ي اوج انتزاع است.
از بهترين نمونه هاي معماري يگانه انگار مي توان به خانه راو،خانه آزوما،كليساي نور،معبد روكوو چايخانه ي سوسيكان اشاره كرد.
در اين كارها فرمها ساده هستند و مصالح ساده و يكساني ساخته شده اند و داراي رنگي يكنواخت و يكدست مي باشند.
اين فرمهاي ساده،فضاهاي خشك و مقدسي ايجاد مي كنند ولي پس از آن نور وارد مي شود،نوري كه حيات بخش و خيره كننده است.بنابراين فضاهاي خالص را به فضايي دراماتيك و هيجان انگيز تبديل مي كند.
آندو فضا را با خلاصه كردن و محدود كردن فرم ايجاد مي كند.آندو از جذابيت فرم صرفنظر كرده و بر جذابيت فضا تاكيد مي كند.
مصالح در ساده كردن فرم نقش بارزي را ايفا مي كنند.
آندو فرم ساختمان را به ساده ترين شكل ايجاد مي كند تا بتواند خلوص فضايي آن را افزايش دهد.
معماري يگانه انگار آندو از فضاي خالص،بيان ساده و مصالح و فرمهاي ساده تشكيل يافته اند در نتيجه فضاي خالص ارجحيت يافته نور و مصالح آن را نمادين مي سازد.
فرمهاي چهار گوش ،دايره ،مكعب فرمهاي مركزي هستند به همين دليل همه چيز به سمت مركز معطوف مي شود پس هنگامي كه فضا در اين فرمها قرار مي گيرد درون گرا مي شود.
در معماري يگانه انگارآندو،جهت نور ،مسير باد،نقطه ي پرسپكتيو و خطوط حركت،ذهن و احساس ما را در مسير رسيدن به اين نيروي مركزگرا قرار مي دهند.در هر سه كليساي روي آب ،نور و روكو مسير حركت به سمت مركز اين فضاست.
جذابيت معماري يگانه انگارآندو در آرامش و سكون آن است كه اين آرامش و تمركز فضايي ناشي از حركت از كل به جزء است.
معماري دوگانه انگار:
در اين روش آندو روش خاص خود را اعمال مي كند.در اين جاست كه آندو از فرم بيضوي استفاده مي كند.در معماري دوگانه انگار فضا بر اساس نيرويي پويا شكل مي گيرد.
بر خلاف معماري يگانه انگار كه فرم و فضا ارزش يكساني دارند و در اين جاست كه نو آوريهاي آندو تجلي مي يابد.
در معماري يگانه انگاراندو پويايي كاهش مي يابد تا فضا وحدانيت خود را حفظ كند اما در معماري دوگانه انگار پويايي جايگزين سكون و وحدت مي شود.
از نمونه هاي معماري دوگانه انگارمي توان به خانه كوشينو،پروژه ناكانوشيما و تخم مرغ شهري اشاره كرد.
در معماري دو گانه انگار هندسه بيضوي كاربرد زيادي دارد.فرم بيضي از سال 1980 در ساختمانها ديده مي شود و اين در تضاد با معماري يگانه انگار اوست كه داراي فرمهاي دايره اي و استوانه اي مي باشد.
با مقايسه كارهاي يگانه انگار و دوگانه انگار در مي يابيم كه مركزيت موجود در كارهاي يگانه انگار در معماري دوگانه انگار وجود ندارد.
به همين دليل به جاي يك محور و يك مركز ،دو مركز و دو نيرو جايگزين مي شود و حاصل اين تضاد ،تنوع و پويايي است.
در فضاي وحدت گرا،حس توجه ما صرفا محدود به محوري است كه به سمت مركز حركت مي كند.در فضاي دو گانه انگار اين مركزيت به دو مركز تقسيم مي شود تا نوعي عدم ثبات و پويايي ايجاد كند.براي ايجاد اين دو مركز ،از فرم بيضي استفاده مي شود كه خود داراي دو قطب است.
معماري كثرت گرا:
موزه هنر معاصر نائوشيما و موزهي كودكان در هيوگو نمونه هايي از معماري كثرت گراي آندو هستند.
معماري كثرت گرا گسسته مي شود و مسيرهاي متنوع براي بيننده فراهم مي سازد و بيننده در مسيرهايي كه داراي گسستگي فضايي است قرار مي گيرد اما در نهايت منظره اي متعادل از فضا در ذهن باقي مي ماند.
كثرت گرايي معماري را از دوگانه انگاري و پويايي يكنواخت آن رهايي مي دهد.
در معماري يگانه انگار با فضايي درون گرا روبرو هستيم كه به سمت يك مركز جهت گيري شده است.در معماري دو گانه انگار يك محور به دو محور و يك مركزيت به دو مركز تبديل مي شود.
در معماري كثرت گرا هم نيروي مركزگرا وجود دارد هم نيروي گريز از مركز.
معماري كثرت گرا معماري گسستگي و رهايي است.فضاي اين معماري ،فضايي متنوع و پوياست و اجزاء معماري بر اساس روند جزء به كل با يكديگر تركيب مي شوند.
اگر معماري يگانه انگار ،دوگانه انگار و كثرت گرا را به اشكال منحني تشبيه كنيم در اين صورت اولي به خطوط صاف و دايره شبيه است،دومي به بيضي و سومي به اشكال هذلولي و سهموي.
در معماري كثرت گرا فرم در تضاد با ديگر عناصر افزايش يافته و گسسته مي شود بنابر اين فرم از عملكرد و فضا رهايي مي يابد.
معماري كثرت گرا فرم را از معنا مي رهاند.
زمينه ي طبيعي،نقطه حركت آندو است.او از انبوهي از فضاها و فرمهاي متضاد بين آنها براي رسيدن به كثرت گرايي استفاده مي كنند.
موزه هنرهاي مدرن فورت ورث:
مكان:فورت ورث تگزاس ،ايالات متحده
تاريخ ساخت:2002-1999
زميني كه براي اين پروژه در نظر گرفته شد،در حومه ي فورت ورث وسط يك پارك بزرگ و دقيقا در كنار يكي از آثار مهم قرن بيستم-يعني موزه هنري كيمبال اثر لوئي كان-قرار دارد.طبيعتا ايجاد يك رابطه بهينه بين ساختمان جديد و بناي كيمبال و نيز طراحي يك مكان عالي در زميني چنين وسيع،بزرگترين دغدغه طراح بود.
راهكاري كه آنهن برگزيدند،طراحي پروژه اي بود كه بتواند سر بين فضاهاي داخل و خارج را از بين برده،فضاي مناسبي براي نمايش آثار هنري ايجاد كند.از اين رو برآن شدند محيطي روستايي بيافرينند كه درياچه اي كوچك،باغ و جنگل را در بر مي گرفت.بدين ترتيب كل مجموعه از ترافيك سنگين پيرامون جدا مي شد.
علاوه بر اين شش حجم مستطيل شكل با ساختار بتني و نماي شيشه اي احداث كردند كه دو حجم،به فعاليتهاي متداول مانند خدمات و كارهاي اداري و چهار توده ي ديگر به سالنهاي نمايش اختصاص داده شد.بتن باعث ثبات دماي هوا و دوام و پايداري ساختمان مي شود در صورتي كه شيشه امكان برقراري رابطه بصري قوي با محيط اطراف را فراهم مي كند.
از تلفيق اين دو عنصر با يكديگر فضاهاي مختلفي با ميزان وضوح متفاوت ايجاد مي شود.
موزه هنرهاي معاصر نائوشيما
مكان:نائوشيما،كاگاوا،ژاپن
تاريخ ساخت: 1990-1992،1994-1995
اين موزه در شيب يك دماغه ،در جنوب شرقي جزيره نائوشيما قرار دارد و به ساحل آرامي كه دقيقا در پايين ان است اشراف دارد .
بازديد كنندگان به طور مستقيم و از طرف اسكله اي كه به يك ميدان چند ظرفيتي ختم مي شود،به موزه دسترسي مي يابند.
اين ميدان علاوه بر انكه ورودي محوطه محسوب مي شودفبه عنوان صحنه نمايش براي فعاليت هايي كه در فضاي باز انجام مي شوند نيز به كار مي رود.
همچنين بخش الحاقي موزه واقع در زير زمين را مي پوشاند.
آندو با ظرافتي خاص بيش از نيمي از حجم كل ساختمان زير زمين را در اختيار ميگيرد و بدين گونه پارك ملي با شكوه اطراف موزه به راحتي قابل مشاهده است.
با بالا رفتن از پلكان ميدان ديوارهاي سنگي موزه به چشم مي خورند،سپس يك گالري بسيار بزرگ مدفون شده،با درازاي 50 متر و بلنداي دو طبقه پسش رو مي آيد.بخش بزرگي از فضاهاي اين مجموعه شامل هتل،گالري هاي نمايش و بهار خوابها به دريا مشرف هستند.در اتاقهاي داخلي نيز تماشاي شامگاههاي دريا و رفت و آمد كشتي ها به ما آرامشي خاص ارزاني مي دارند.
جاده اي اين مجموعه را دور مي زند و چندين ميدان كوچك با طراحي خوب و ديد عالي مشرف به دريا توسعه ي مجموعه را محدود كرده اند،اين اثر به مانند مجسمه هاي واقع در باغ،از طبيعت براي خاق چشم اندازي جديد بهره مي گيرد.
نورمن فاسترمردي به شكوه ساختمانهايش
سر لرد نورمن فاستر در سال 1935 در منچستر انگليس در خانواده اي فقير به دنيا آمد شايد به آن زمان ميان بچه هاي متولد شده در پايين شهر منچستر اتقاقي زياد بزرگ نيافتاده بود پسري باموهايي مشكي به دنيا آمده بود اما امروز نورمن فاستر بزرگترين معمار بريتانيا ست او حتي چهره سياسي و اجتماعي بسيار خوبي در بين احزاب سياسي و اجتماعي دارد . از دلايل موفقيت او ميتوان بهره بردن او از چشماني مكانيكي و رويايي بي حد وحصر و بي پايان را مي توان بر شمرد . امروز همان پسري كه در كه در منطقه فقير نشين منچستر به دنيا آمده بود مردي شده با مقياسي جهاني مردي كه همه او را به شكوه و عظمت در خاطر جاي دادند درست مانند ساختمانهايش .
در سن 21 سالگي او بورس تحصيلي را در معتبر ترين مدرسه معماري جهان مدرسه معماري يل(Yale University) به خود اختصاص داد تا با رفتن به سرزمين آمال سپيد ايالات متحده گام در راهي نهد كه آينده ان روشن بود مدرسه معماري يل جايي بود كه بيشترين تاثير را در ديدگاه نورمن گذاشت البته مدرسه اي كه شايد چندان خاطرات خوشي را مرد طلايي ريبيا (RIBIA ) امروز در خاطر نداشته باشد . نورمن جوان منچستري در يل بود كه با ريچارد راجرز فلورانسي آشنا شد او به همراه ودي و سوزي گروهي را در يل درست كردند به نام گروه 4 . گروهي از جواناني كه در ان زمان اين گروه عمده كارشان پيرامون مدرنيته اي بود كه پنجه در معماري آن زمان افكنده بود مي گذشت . بعد ها نورمن با وندي ازدواج كرد و ريچارد با سوزي اين گروه كوچك تا سال 1967 در لندن كه دفتر معماري فاستر و همكاران راه افتاد به بقاي خود ادامه داد . تاسيس اين دفتر را بايد پايان كار گروه 4 دانست چون ديري نگذشت كه اختلافات بالا گرفت نورمن با وندي نمي ساخت و بعد هم راجرز با سوزي و اين چنين پايان زندگي زنا شويي آنها فرا رسيد از گروه 4 نفره نرمن و ريچارد ماندند و كار كردند به طوري كه هم نورمن فاستر و هم ريچاردد راجرز در معماري هايتك خبره و ماهر شدند . راجرز در سال 1970دفتر معماري با نام خودش را تاسيس كرد تا مستقل شود و در اولين پروژه مهمش با معمار ايتاليايي رنزو (رتزو) پيانو ژرژپمپيديو را ساخت .
نورمن در بعد ها با النا اوچوا ازدواج كرد . و در سال 1983 مدال صلاي RIBIAرا دريافت كرد و در سال 1990 به خاطر ساختن the Willis Faber Dumas building مدال Trustees را در يافت كرد و به عنوان knighted (قهرماني) دست يافت و چهار سال بعد پا را فراتر نهاد و مدال طلاي انجمن معماران ايالات متحده را دريافت كرد . همان مدالي كه عاليجناب سياه پوش دنيل ليبسكيند هنوز آن را فتح نكرده . و 9 سال بعد در 7 ژوئن سال 1999 به بالا ترين درجه معماري خود دست يافت و توانست جايزه Pritzer Architecture Prize. را دريافت كند .( اين جايزه ي نوبل در معماري است ) و 5 روز بعد در روز چشن تولدش او در بريتانيا به مقام اعياني و اشرافي لرد دست يافت . شركت سر لرد نرمن فاستر امروز در لندن – برلين – سنگاپور با بيش از 800 نفر كارمند مششغول به ادامه فعاليت است

زاها حدید (Zaha Hadid) که در حال حاضر
شهروند انگلستان میباشد، در سال 1950 در بغداد، عراق، به دنیا آمد. او از
سال 1972 در انجمن معماری لندن (Architectural Association in London) به
تحصیل در رشته معماری پرداخت و در سال 1977 موفق به دریافت مدرک خود
گردید. او پس از اتمام تحصیلات، به دفتر معماری متروپولیتن (Office for
Metropolitan Architecture) پیوست و به همراه همکاران خود در OMA، رم
کولهاس (Rem Koolhaas) و الیا زنگلیس (Elia Zenghelis)، به تدریس در مدرسه
معماری AA پرداخت و بعدها تا سال 1987، آتلیه شخصیاش را در مدرسه AA
سرپرستی نمود.
زاها حدید اخیراً عهدهدار کرسی استادی کنزو تانگه (Kenzo Tange) در مدرسه طراحی دانشگاه هاروارد، و کرسی استادی سالیوان در دانشگاه ایلینویز (Illinois)، مدرسه معماری شیکاگو، گردید و قبلاً نیز به عنوان استاد میهمان در دانشگاه هنر هامبورگ (Hochschule für Bildende Künste)، مدرسه معماری نولتن (Knolton)، استودیوی اوهایو و کارشناسان ارشد (Ohio and the Masters) در دانشگاه کلمبیا، نیویورک، تدریس نموده است. علاوه بر این، او عضو افتخاری آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و همکار انستیتوی معماری آمریکا میباشد. وی در حال حاضر استاد دانشگاه هنرهای کاربردی وین در اتریش و دستیار درس طراحی معماری ائرو ساآرینن (Eero Saarinen) در ترم بهار 2004 دانشگاه ییل (Yale)، نیوهون (New Haven)، است.
حدید معماری است که پیوسته مرزهای معماری و طراحی شهری را گسترش میدهد. او در کارهایش با بهرهگیری از مفاهیم فضایی جدیدی که تقویتکننده مناظر شهری موجود هستند، زیباییشناسی نظریای (غیرعملی) را پیگیری و تجربه میکند که تمام زمینههای طراحی از طراحی شهری تا طراحی داخلی و مبلمان را در برمیگیرد. با اینکه شهرت زاها حدید بیشتر بخاطر اصلیترین کارهای ساختهشدهاش میباشد، اما علایق و دلمشغولیهای عمده او مستلزم اشتغال همزمان وی به فعالیت حرفهای، تدریس و پژوهش است.
حدید اساس معماری را در نحوه فکر کردن به آن میداند. طرح های ساختمانی حدید که به صورت نقاشی عرضه میشوند، در ٢٥ سال گذشته، نقش مهمی در تحول معماری معاصر داشتهاند. این آثار در موزهها و گالریهای معروف جهان از جمله موزه گوگنهایم و موزه هنرهای مدرن نیویورک به نمایش درآمده و بخشی از کلکسیون دائمی آنهاست.
__________________زاها حدید اخیراً عهدهدار کرسی استادی کنزو تانگه (Kenzo Tange) در مدرسه طراحی دانشگاه هاروارد، و کرسی استادی سالیوان در دانشگاه ایلینویز (Illinois)، مدرسه معماری شیکاگو، گردید و قبلاً نیز به عنوان استاد میهمان در دانشگاه هنر هامبورگ (Hochschule für Bildende Künste)، مدرسه معماری نولتن (Knolton)، استودیوی اوهایو و کارشناسان ارشد (Ohio and the Masters) در دانشگاه کلمبیا، نیویورک، تدریس نموده است. علاوه بر این، او عضو افتخاری آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و همکار انستیتوی معماری آمریکا میباشد. وی در حال حاضر استاد دانشگاه هنرهای کاربردی وین در اتریش و دستیار درس طراحی معماری ائرو ساآرینن (Eero Saarinen) در ترم بهار 2004 دانشگاه ییل (Yale)، نیوهون (New Haven)، است.
حدید معماری است که پیوسته مرزهای معماری و طراحی شهری را گسترش میدهد. او در کارهایش با بهرهگیری از مفاهیم فضایی جدیدی که تقویتکننده مناظر شهری موجود هستند، زیباییشناسی نظریای (غیرعملی) را پیگیری و تجربه میکند که تمام زمینههای طراحی از طراحی شهری تا طراحی داخلی و مبلمان را در برمیگیرد. با اینکه شهرت زاها حدید بیشتر بخاطر اصلیترین کارهای ساختهشدهاش میباشد، اما علایق و دلمشغولیهای عمده او مستلزم اشتغال همزمان وی به فعالیت حرفهای، تدریس و پژوهش است.
حدید اساس معماری را در نحوه فکر کردن به آن میداند. طرح های ساختمانی حدید که به صورت نقاشی عرضه میشوند، در ٢٥ سال گذشته، نقش مهمی در تحول معماری معاصر داشتهاند. این آثار در موزهها و گالریهای معروف جهان از جمله موزه گوگنهایم و موزه هنرهای مدرن نیویورک به نمایش درآمده و بخشی از کلکسیون دائمی آنهاست.
زاها حدید با شرکت در مسابقات متعدد طراحی معماری، ایدهها و افکار نوینی را به معرض نمایش گذاشته است که این امر نشاندهنده رویکرد آوانگارد و پیشروی وی در طراحی معماری میباشد. اکثریت پروژههای مختلف او که تاکنون اجرا شدهاند و یا در حال حاضر در دفتر وی بر روی آنها کار میشود، حاصل شرکت در این مسابقات هستند.
طرحهای بدیع او برای ایجاد فضاهای معماری سالها با تحسینی توأم با تردید روبرو بود. اما امروزه که جهان آمادگی بیشتری برای پذیرش و ایجاد بناهای پیچیده دارد، این طرحها نیز با استقبال بیشتری روبرو شده است. او در کار خود از حرکت، ایجاد فضاهای خالی و فرمهای کشیده افقی استفاده میکند و در زمینه طراحی مبلمان و معماری داخلی، طرحهای نمایشگاهی و تجهیزات و لوازم صحنه نمایش نیز کارهای زیادی را انجام داده است.
زاها حدید تا به حال بخاطر طراحی پروژههای مختلف، چندین جایزه معماری دریافت نموده است و امسال نیز به عنوان برنده جایزه معماری پریتزکر، مهمترین جایزه جهان در زمینه معماری، انتخاب گردید. او نخستینی زنی است که طی 26 سال برگزاری جایزه پریتزکر، موفق به دریافت این جایزه معتبر بینالمللی شده است. جایزه صدهزار دلاری پریتزکر طی مراسمی در روز ٣١ ماه مه در موزه آرمیتاژ در شهر سنپترزبورگ روسیه به این معمار عراقی ـ انگلیسی، اعطا خواهد شد.
مشهورترین پروژههای ساختهشده زاها حدید عبارتند از:
ـ ایستگاه آتشنشانی Vitra، Weil am Rhein، آلمان (1993)
ـ ساختمان نمایشگاهی Lfone، Weil am Rhein، آلمان (1999)
ـ منطقه ذهن (Mind Zone) در گنبد هزاره، گرینویچ، لندن، انگلستان (1999)
ـ پارکسوار هونهایم شمالی، استراسبورگ، فرانسه (2001)
ـ جایگاه اسکی پرش Bergisel، Innsbruck، اتریش (2002)
ـ مرکز هنرهای معاصر Rosenthal، سینسیناتی، اوهایو، ایالات متحده (2003)
در حال حاضر نیز در دفتر زاها حدید بر روی پروژههای متنوعی کار میشود:
ـ مرکز ملی هنرهای معاصر (MAXXI)، رم، ایتالیا
ـ موزه گوگنهایم، Taichung، تایوان
ـ مرکز علمی Phaeno، ولفسبورگ، آلمان
ـ ایستگاه قطار سریعالسیر Napoli-Afragola، ناپل، ایتالیا
ـ طرح کلی ناحیه Zorrozaurre، بیلبائو، اسپانیا
ـ ساختمان مرکزی BMW، Leipzig، آلمان
ـ توسعه مرکز هنرهای Price Tower، Bartlesville، ایالات متحده
ـ مرکز فرهنگی ـ ورزشی Herault، مونپلیه، فرانسه
شیگرو بان
Shigeru Ban
ایمان رئیسی1
(چاپ شده در فصلنامه معمار شماره ۲۰ - سال ۱۳۸۲ )
1- شیگرو بان, در سال 1975, در شهر توكیو به دنیا آمد2. بین سالهای 80-1977 در انستیتوی معماری كالیفرنیای جنوبی به آموزش معماری پرداخت. پس ازآن درسالهای 82 -1980 در مدرسه معماری كوپر یونیون3 به تكمیل آموخته های خود پرداخت. مدت دو سال در دفتر آراتا ایسوزاكی4 كار كرد(83-1982) ودر سال 1984 موفق به دریافت لیسانس معماری مدرسه كوپر یونیون شد. و نتیجه مطالعات خود را در سال 1985 منتشر كرد. از سال 95-1993 پروفسور و استاد افتخاری معماری در دانشگاه هنر تاما5 و از 1995 تا 2000 مشاور كمیسیون عالی سازمان ملل در امر مهاجران و پناهندگان (UNHCR) بود. شیگرو بان در سال 1997 برترین معمار جوان ژاپن شد و جایزه JIA را دریافت نمود.
سایر سوابق دانشگاهی او عبارتند از:
1ـ پروفسور افتخاری معماری از دانشگاه ملی یوكوهاما6 . (99-1995)
2ـ پروفسور افتخاری معماری از دانشگاه نیهون7 . (2000-1996)
3ـ پروفسور مدعو دانشگاه كلمبیا.8 (2000)
4ـ عضو مدعو مركز دو نالد دانشگاه كلمبیا.
5ـ پروفسور دانشگاه كیو.9
2- بی تردید, تحصیل در مدرسه كوپر یونیون، تاثیر به سزایی در شكل گیری تفكر شیگرو بان داشته است. او در ابتدا علاقهی بسیار زیادی به پنج معمار نیویورك10 داشت و در اثر همین علاقه به مدرسه كوپر یونیون وارد شد.درآن زمان سهعضو ازپنج معمار نیویورك ـجان هیدك11, پیتر آیزنمن12, و ریچارد میر13 ـ در مدرسه كوپر یونیون تدریس میكردند. تاثیری كه جان هیدك بر شگیرو بان میگذارد، در آثار اولیه او بسیار محسوس است, (در ادامه بحث به آن میپردازم.) شیگرو بان تلاش خستگی ناپذیری جهت خلق روشهای سازهای نو، از خود نشان داد و توانست آثار معماری بدیعی با این روشها بوجود آورد.
آثار او را می توان به دستههای زیر تقسیم كرد:
1ـ2 طراحی در سبك هیدك
شیگرو بان در ادامه تفكر هیدك, از خانه به عنوان مهمترین فضای زندگی شروع به كار كرد. خانههایی كه او طراحی نمود, بسیار متاثر از خانه های طراحی شده توسط هیدك هستند. او در پروژة Villa K (1987 )ـ كه تحت تأثیر خانهی دیوار 14 هیدك است ـ به نقش دیوار در ساختمان توجه نمود . ویلا از سه دیوار شكل گرفته است. دیوارخطی، كه سیركولاسیون خانه را سازماندهی می كند. دیوار مدوری، كه فضاهای داخلی ویلا را در بر می گیرد و دیوار استوانهای شكلی، كه فضاهای سرویس و آشپزخانه و حمام را درخود جای داده است"15.
نكته قابل توجه دیگر در طرح این ویلا, ورود از طریق یك پل به طبقه اول است. از آنجا كه سایت این ویلا دارای چشم انداز بسیار زیبایی است, شیگرو بان ورودی ویلا را یك طبقه بالا برده تا ساكنان همواره در ورود و خروج، از آن چشم انداز زیبا بهره كافی ببرند.همچنین در پروژه I House (1991)،دو دیوار چوبی در دو سمت شرق و غرب خانه به صورت مستقل طراحی نمود، بگونهای كه ” این دیوارها دارای سازهی مستقل هستند و بوسیلهی سازههای كابلی مهار شدهاند. "16 استفاده از دیوار در پروژه خانهای با سه دیوار(1998) به اوج قدرت شكلی خود می رسد. او در این پروژه با سه دیوار شاخص پروژه را سازماندهی می كند."دیوارU شكل، كه سه ضلع خانه را دربر می گیرد. دیوار كنار پله، كه دارای سازه مستقل است, و پله به آن كنسول شده است. دیوارمنحنی شكل، كه فضاهای مكانیكی موردنیاز كارفرما را از فضاهای اصلی خانه جدا میكند. این سه دیوار, هر یك با عملكرد و شخصیت خود, بوسیلهی رنگ یا دیوارهای شیشهای یا صیقلی شده، مشخص شدهاند, تا بر بازتابهای خود در فضا تاكید بیشتری كنند"17.
2ـ2 طراحی فضاهای داخلی با لوله های كاغذی
در این مرحله استفاده از لولههای كاغذ بی ارزش (Paper Cheap) مورد توجه شیگرو بان قرار می گیرد. در طرح نمایشگاه مبلمان و كارهای شیشهای آلوار آلتو (1986) ، كه بوسیلهی موزه هنر مدرن نیویورك (MOMA) برنامه ریزی شده بود، شیگرو بان در ابتدا به یك فضای نمایشگاهی با سبك فضاهای داخلی آلتو، از مصالح چوبی، نظر داشت, اما محدودیت های مالی مانع تحقیق آن شد. از آنجا كه درپایان نمایشگاه, مصالح آن باید جمع آوری میشد, لولههای كاغذبی ارزش به عنوان یك مصالح آلتر ناتیو مطرح شده و در پارتیشنها و پانلها و صفحههای نمایش ایستاده از آن استفاده شد.
"پتانسیل لوله های كاغذ بی ارزش به عنوان یك ماده ساختمانی, از این پروژه شكل گرفت و به عبارتی شروعی برای معماری كاغذی18 بود19".او همچنین در طرح نمایشگاهی جهت ارائه آثار یك معمار ژاپنی به نام Emilio Ambasz (1993 و 1989) از لولههای كاغذی جهت طراحی فضای داخلی استفاده كرد. از آنجا كه قرار بود این نمایشگاه در نقاط مختلف برپا شود از چهار نوع لولهی كاغذی با قطرهای متفاوت استفاده كرد, تا در هنگام حمل، این لولهها درون همدیگر قرار گیرند و حجم حمل ونقل كاهش یابد"20.
3ـ2 طراحی دیوارهای داخلی و خارجی با لولههای كاغذی
در این مرحله، لولههای كاغذ بی ارزش در دیوارههای خارجی هم مورد استفاده قرار گرفتند. اولین ساختمان از سری ساختمانهای لوله كاغذی، كه در آن لولههای كاغذ نقش سازهای هم به عهده داشتند, پروژه آلاچیق كاغذی21 1989 است.” این آلاچیق, از 48 لوله كاغذی به قطر 5/32 سانتی متر و ضخامت 5/1 سانتی متر و ارتفاع 90/3 متر، كه بر روی پایههای كوتاهی از بتن پیش ساخته قرار گرفتهاند، تشكیل شده است.وفاصله بین لولهها با پارافین مخصوصی درزبندی شده است".22پروژهی دیگری كه تمام دیوارهای داخلی و خارجی آن از لولههای كاغذ ساخته شده است, پاویون اوداوارا23 (1990) است. این پاویون از 330 لوله كاغذ به قطر 53 سانتیمتر و ضخامت 15 سانتیمتر و ارتفاع 8 متر تشكیل شده است. به دلیل محدودیتهای زمانی، سازهی پروژه از استیل ساخته شد، اما سازهی ورودی اصلی پاویون از لولههای كاغذی با اتصالات پیشرفتهای طراحی شده است. همچنین از ورقههای نازك شفافی جهت درزبندی بین لولههای كاغذ استفاده شده است، كه بدین طریق نوارهای باریكی از نور وارد فضاها میشوند.
4ـ2 طراحی خانه با مبلمانهای سازهای24
در این روش از قالبهای چوبی ساخته شده در كارخانه, بعنوان عناصر سازهای استفاده شده است. مبلمان (قفسهها) از عناصر ضروری هر خانه به شمار میآیند. در این روش، مبلمان تنها بعنوان یك عنصر تعریف كنندهی فضاها مطرح نیست، بلكه علاوه بر آن، بعنوان یك عنصر سازهای هم مطرح میشود.
5-2 طراحی سازههای كاغذی
شیگرو بان به استفاده از لولههای كاغذی در طراحی فضاهای داخلی یا دیوارههای خارجی بسنده نكرد و توانست با تقویت این لولهها و تولید آنها در كارخانههای خاصی، سازهی ساختمان را بوسیلهی این لولهها طراحی كند.
او در گالری كاغذی 25 (1994) كه بعنوان دفتر كار و گالری موسسه ایسی میاكی طراحی شده است، از لولههای كاغذی به عنوان سازه و جداكننده فضاهای داخل و خارج استفاده نمود." پلان این گالری كه از یك فضای باریك و دراز به طول 16 متر و عرض3/5 متر تشكیل شده است, بر پایهی آگوراهای یونانی طراحی شده است. ردیف ستونهای جلویی، سایههای بلندی بر كف میاندازند، كه در طول روز تغییر میكنند و احساس یك انیمیشن را ایجاد میكنند. لولههای كاغذی بكار برده شده در این بنا برای اولین بار بصورت ضد حریق تولید شده اند." 26
شاید ضد حریق شدن لولههای كاغذی، بهانهی مناسبی برای داوطلبان ساخت كلیسای سوخته شد كه بر جای آن كلیسا، كلیسای دیگری بسازند.
پروژهی كلیسای كاغذی27 (1995) توسط داوكلبانی كه عبادگاهشان در زمینلرزهای دچار آتش سوزی شده بود، سفارش داده شد. اولین خواستهی پروژه، سادگی آن بود، بگونهای كه دانشجویان و داوطلبان بتوانند بدون هیچ گونه ماشینی آن را بر پا سازند.
راحتی باز و بسته كردن هم جزو اولین شرایط بود كه جابجایی سازه را در آینده ممكن میساخت. مصالح بوسیلهی شركتهای زیادی هدیه داده شد و "ساخت آن تنها در پنج هفته بوسیلهی 160 داوطلب انجام گرفت. 58 لوله كاغذی در یك بافت بیضی گون كه بر پایهی طرح كلیسای برنینی استوار بود، طراحی شد."28
در قسمت ورودی، فضای بین لولههای كاغذ گشودهتر است, بگونهای كه نمای كلیسا كاملاً دعوت كننده به درون باشد. به عبارت دیگر، داخل و خارج را به هم پیوند میدهد. شیگرو بان دربارهی این كلیسا میگوید: ” تجربهی این ساختمان موقت و كوچك، كمتر از تجربهی یك كاتدرال بزرگ و با شكوه نیست".29
خانهی كاغذی30 (1995) پروژه دیگری است، كه در آن از سازهی كاغذی استفاده شده است. در واقع كل "این خانه از لولههای كاغذی به ارتفاع70/2سانتی متر و ضخامت 5/1 سانتیمتر و قطر28 سانتیمترساخته شده است. سازه، دیوارههای داخلی و خارجی، مبلمان و حتی سرویسها هم از كاغذ طراحی و ساخته شدهاند"31.
6ـ2 طراحی پناهگاههای كاغذی32
این روش شامل پناهگاههای موقتی میشود، كه برای بازماندگان یك زلزلهی بزرگ یا مهاجران ناشی از تضادهای نژادی ساخته شدهاند.
در پروژهای كه به سفارش كمیسیون عالی حقوق بشر سازمان ملل برای مهاجران در آفریقا طراحی شد، (1994) از چادرهایی كه به جای پایههای چوبی یا فلزی، از سازهای با لولههای كاغذ برپا می شوند, استفاده شده است.
همچنین در یك مجموعه مسكن موقتی33 (1995) "از جعبههای آبجو (جعبههای پلاستیكی كه از بطریهای آبجو باقی مانده و با ماسه پرشدهاند) برای پی ساختمان استفاده شده است. دیوارها شامل لولههای كاغذی هستند, كه دارای قطر 108 میلیمتر و ضخامت 4 میلیمتر بوده و با نوار اسفنجی ضد آب شدهاند. برای پوشش سقف از یك فرم چادری دو لایه كه هم سقف خانه را میپوشاند وهم قابلیت باز شدن برای تهویه هوا را دارد، استفاده شده است.
هنگامی كه به شدت به گرما و تاثیرات بازتابی آن در اواسط زمستان احتیاج پیدا كردیم، این مسكن، بسیار مناسب به نظر میرسد".34
7ـ2 بینابین فضای داخل و خارج35
قرارگیری بینابین فضای داخل و خارج در یك خانه، بوسیلهی استفاده از ماشین ـ بعنوان بازكنندهی دیوارها ـ قابل تحقق است. شیگرو بان در این دوره آثارش، نوعی بازگشت به سنت معماری ژاپنی را تجربه كرده است. فضا در معماری ژاپنی بسیار انعطاف پذیر است و قابلیت تغییر و تبدیل فضاها به كاربریهای مورد نیاز وجود دارد.
نمونهی بارز این انعطاف پذیری هیروباهای ژاپنی هستند. هیروبا36، عبارتست از فضای بازار سنتی ژاپن, كه دارای عرض راهرو كم و پیچ و خمهای زیادی است, كه در حالت عادی به كاربری خاص خود پاسخ میدهد. اما در روزهای ملی و جشنهای عمومی، كل هیروبا وحجرههای اطراف آن تا عمق زیادی گشوده شده و پذیرای حضور مردم میشوند. استفاده از مصالح سبك در تقسیمبندی فضاها، باعث این انعطاف پذیری شده است.
با توجه به این ویژگی، شیگرو بان در پروژه خانه با دیوارهای پارچهی (1995) توانست به فضایی قابل توجه دست یابد. این خانه از پروژههای قابل توجه دهه آخر قرن بیستم است كه"، تحت تاثیر خانهی فارنزورث، (اثر میس وندرو) هم قرار دارد".37
"زوجی كه مشتری این پروژه بودند، از گشودگی فضایی خانهی سنتی ژاپن بسیار لذت میبردند. (آنها میتوانند از بالای یك حصار كوتاه، هنگامیكه برروی یك تراس باز نشستهاند، با همسایگان صحبت كنند.)“38
"تاویل دیگری از سبك سنتی ژاپن با مصالح و تكنولوژی معاصر, باعث بوجود آمدن عرصه فضایی وسیعی به سمت جنوب و شرق شده است و پردههای وسیعی نمای طبقه دوم و سوم را می پوشانند. در زمستان، بوسیلهی یك سری دربهای شفاف كه بینابین پرده و فضاهای خانه قرار میگیرند، میتوان خانه را كاملاً پوشاند و از تبادل حرارتی بیش از حد جلوگیری كرد".39
خانه در حالتی كه پردههایش بسته شدهاند، یادآور بستهبندیهای كریستو40 هم میباشد.
همچنین او در پروژه خانه 5/412 (1995) كه در زمینی به ابعاد 25×15 متر مربع طراحی كرده است، زمین را به پنج قسمت 15×5 متر مربعی تقسیم نموده و دوقسمت را برای فضاهای پر و سه قسمت را برای فضاهای خالی برنامهریزی كرده است, اما "مرز بین این پرها و خالیها بصورت اعجاز گونهای از بین رفته است و فضای مبهمی كه بینابین آنها خلق میشود, هم فضای داخل است و هم فضای خارج“42.
به عبارتی، انواع متفاوتی از فضا را میتوان بوسیلهی كنترل عناصر متحرك ـ در شرایط مختلف آب و هواییـ تجربه كرد.
خانهی بدون دیوار43 (1997) و خانهی مربع نه قسمتی44 (1997) هم پروژههای دیگری از این دست هستند, كه كوشش شده است, مرز بین داخل و خارج محو گردد و فضا انعطاف پذیری بسیار زیادی داشته باشد.
در مجموع، در این دسته آثار هم میتوان توجه و تاكید بسیار زیاد شیگرو بان را بر دیوار مشاهده كرد. دیوار و پلان آزاد یا انعطاف پذیر، مهمترین مسائل مطرح در خانههای او هستند.
8ـ2 طراحی سازههای عظیم كاغذی45
شیگرو بان در استفاده از سازههای كاغذی تا بدانجا پیش رفت, كه توانست, سازههای عظیم را بوسیلهی مصالح كاغذی, طراحی و اجرا نماید.
پوشش فضایی, به ابعاد 5/22×7/26 متر مربع, با ارتفاع 8/7 متر, بوسیلهی سازهی لوله كاغذی، اولین تجربهی او در سال 1998 بوده است.” كارفرمای این پروژه یك شركت خانهسازی با مصالح چوبی بود, كه خواستار یك فضای سر پوشیدهی بزرگ، جهت نگهداری قطعات چوبی در مقابل تغییرات آب و هوا بود. سازهی پروژه میبایست دارای سهولت درنصب باشد، تا كارگران همان شركت بتوانند, این گنبد كاغذی را بر پا سازند".46
در طرح این گنبد, از لولههایی كاغذی با اتصالات چوبی و پیچ و مهره استفاده شده است.
شیگرو بان، در طرح پاویون ژاپن در نمایشگاه هانور آلمان (2000) هم، از سازههای كاغذی استفاده كرد.
موضوع اصلی نمایشگاه هانور، محیط زیست بود، بنابراین او تصمیم گرفت كه با استفاده از ضایعات صنعتی و كاغذهای بیارزش، به خلق سازهای عظیم بپردازد. او در بارهی این پروژه میگوید: "ایدهی اصلی، خلق تونلی از لولههای كاغذ, مانند پروژه گنبد كاغذی بود. هر چند گنبد كاغذی بوسیلهی اتصالات چوبی اجرا شده بود،اما من نظرم را در مورد استفاده از یك بافت پوستهای از لولههای كاغذ بدون درز را با پروفسور فرای اوتو47 در میان گذاشتم. ایدهی دیگر، استفاده از روش ساخت آسان با تكنولوژی پایین بود. بنابراین، اتصالات را از نوارهای فلزی یا پارچهای طراحی كردیم. برای پوشاندن سطح روی پاویون، میخواستیم از P.V.C استفاده كنیم، اما PVC را نمیتوان از زباله بوجود آورد. بطور كاملاً اتفاقی، یك كیف ضد آب را كشف كردیم, كه مورد پسند مشتریان واقع نشده بود و به كارخانه باز گردانده شده بود. بنابراین با آن كارخانه صحبت كردیم و كیفها را با قیمت ارزان از آنها خریده و در پوستهی خارجی از آن استفاده كردیم".48
3ـ پرسش اصلی پس از مطالعهی آثار شیگروبان، دلایل موفقیت او در حوزه جهانی است. چگونه او توانسته ـ بعنوان یك معمار موفق ـ در سطح جهانی مطرح شود؟
1-3 آموزش یافتن نزد استادان بزرگ معماری:
” روش طراحی من شامل استفاده از هندسه در سبك پنج معمار نیویورك واستفاده از خصوصیات هندسی اشكال و استفاده از دیوارها برای خلق مكان در سبك هیدك است.“ 49
2-3 توجه نمودن به سنت و فرهنگ ژاپنی .
3-3 مردم گرا بودن .
”من بعنوان یك معمار، خواستار خلق ساختمانهای زیبا در مناطق حادثه دیده هستم. میخواهم مردم را به حركت وادارم و سطح زندگی آنها را بهتر كنم. اگر من این مسیر را طی نكنم، غیر ممكن است كه بتوانم یك معماری با معنی خلق كنم و سهم مهمی در ساختن جامعه، بعنوان یك معمار، داشته باشم .“50
4-3 ایدههای معمارانه داشتن.
و در پایان با اخلاق فروتن وار ژاپنی اش میگوید:
”من فكر نمیكنم، معماری هستم، كه در سیستم موجود تغییر زیادی ایجاد كردهام، من فقط تكنولوژی و مصالح موجود را با روشی متفاوت به كار میبرم.“51
لوییس سالیوان
ایمان رئیسی1
(چاپ شده در فصلنامه معمار شماره ۲۰ - سال ۱۳۸۲ )
1- شیگرو بان, در سال 1975, در شهر توكیو به دنیا آمد2. بین سالهای 80-1977 در انستیتوی معماری كالیفرنیای جنوبی به آموزش معماری پرداخت. پس ازآن درسالهای 82 -1980 در مدرسه معماری كوپر یونیون3 به تكمیل آموخته های خود پرداخت. مدت دو سال در دفتر آراتا ایسوزاكی4 كار كرد(83-1982) ودر سال 1984 موفق به دریافت لیسانس معماری مدرسه كوپر یونیون شد. و نتیجه مطالعات خود را در سال 1985 منتشر كرد. از سال 95-1993 پروفسور و استاد افتخاری معماری در دانشگاه هنر تاما5 و از 1995 تا 2000 مشاور كمیسیون عالی سازمان ملل در امر مهاجران و پناهندگان (UNHCR) بود. شیگرو بان در سال 1997 برترین معمار جوان ژاپن شد و جایزه JIA را دریافت نمود.
سایر سوابق دانشگاهی او عبارتند از:
1ـ پروفسور افتخاری معماری از دانشگاه ملی یوكوهاما6 . (99-1995)
2ـ پروفسور افتخاری معماری از دانشگاه نیهون7 . (2000-1996)
3ـ پروفسور مدعو دانشگاه كلمبیا.8 (2000)
4ـ عضو مدعو مركز دو نالد دانشگاه كلمبیا.
5ـ پروفسور دانشگاه كیو.9
2- بی تردید, تحصیل در مدرسه كوپر یونیون، تاثیر به سزایی در شكل گیری تفكر شیگرو بان داشته است. او در ابتدا علاقهی بسیار زیادی به پنج معمار نیویورك10 داشت و در اثر همین علاقه به مدرسه كوپر یونیون وارد شد.درآن زمان سهعضو ازپنج معمار نیویورك ـجان هیدك11, پیتر آیزنمن12, و ریچارد میر13 ـ در مدرسه كوپر یونیون تدریس میكردند. تاثیری كه جان هیدك بر شگیرو بان میگذارد، در آثار اولیه او بسیار محسوس است, (در ادامه بحث به آن میپردازم.) شیگرو بان تلاش خستگی ناپذیری جهت خلق روشهای سازهای نو، از خود نشان داد و توانست آثار معماری بدیعی با این روشها بوجود آورد.
آثار او را می توان به دستههای زیر تقسیم كرد:
1ـ2 طراحی در سبك هیدك
شیگرو بان در ادامه تفكر هیدك, از خانه به عنوان مهمترین فضای زندگی شروع به كار كرد. خانههایی كه او طراحی نمود, بسیار متاثر از خانه های طراحی شده توسط هیدك هستند. او در پروژة Villa K (1987 )ـ كه تحت تأثیر خانهی دیوار 14 هیدك است ـ به نقش دیوار در ساختمان توجه نمود . ویلا از سه دیوار شكل گرفته است. دیوارخطی، كه سیركولاسیون خانه را سازماندهی می كند. دیوار مدوری، كه فضاهای داخلی ویلا را در بر می گیرد و دیوار استوانهای شكلی، كه فضاهای سرویس و آشپزخانه و حمام را درخود جای داده است"15.
نكته قابل توجه دیگر در طرح این ویلا, ورود از طریق یك پل به طبقه اول است. از آنجا كه سایت این ویلا دارای چشم انداز بسیار زیبایی است, شیگرو بان ورودی ویلا را یك طبقه بالا برده تا ساكنان همواره در ورود و خروج، از آن چشم انداز زیبا بهره كافی ببرند.همچنین در پروژه I House (1991)،دو دیوار چوبی در دو سمت شرق و غرب خانه به صورت مستقل طراحی نمود، بگونهای كه ” این دیوارها دارای سازهی مستقل هستند و بوسیلهی سازههای كابلی مهار شدهاند. "16 استفاده از دیوار در پروژه خانهای با سه دیوار(1998) به اوج قدرت شكلی خود می رسد. او در این پروژه با سه دیوار شاخص پروژه را سازماندهی می كند."دیوارU شكل، كه سه ضلع خانه را دربر می گیرد. دیوار كنار پله، كه دارای سازه مستقل است, و پله به آن كنسول شده است. دیوارمنحنی شكل، كه فضاهای مكانیكی موردنیاز كارفرما را از فضاهای اصلی خانه جدا میكند. این سه دیوار, هر یك با عملكرد و شخصیت خود, بوسیلهی رنگ یا دیوارهای شیشهای یا صیقلی شده، مشخص شدهاند, تا بر بازتابهای خود در فضا تاكید بیشتری كنند"17.
2ـ2 طراحی فضاهای داخلی با لوله های كاغذی
در این مرحله استفاده از لولههای كاغذ بی ارزش (Paper Cheap) مورد توجه شیگرو بان قرار می گیرد. در طرح نمایشگاه مبلمان و كارهای شیشهای آلوار آلتو (1986) ، كه بوسیلهی موزه هنر مدرن نیویورك (MOMA) برنامه ریزی شده بود، شیگرو بان در ابتدا به یك فضای نمایشگاهی با سبك فضاهای داخلی آلتو، از مصالح چوبی، نظر داشت, اما محدودیت های مالی مانع تحقیق آن شد. از آنجا كه درپایان نمایشگاه, مصالح آن باید جمع آوری میشد, لولههای كاغذبی ارزش به عنوان یك مصالح آلتر ناتیو مطرح شده و در پارتیشنها و پانلها و صفحههای نمایش ایستاده از آن استفاده شد.
"پتانسیل لوله های كاغذ بی ارزش به عنوان یك ماده ساختمانی, از این پروژه شكل گرفت و به عبارتی شروعی برای معماری كاغذی18 بود19".او همچنین در طرح نمایشگاهی جهت ارائه آثار یك معمار ژاپنی به نام Emilio Ambasz (1993 و 1989) از لولههای كاغذی جهت طراحی فضای داخلی استفاده كرد. از آنجا كه قرار بود این نمایشگاه در نقاط مختلف برپا شود از چهار نوع لولهی كاغذی با قطرهای متفاوت استفاده كرد, تا در هنگام حمل، این لولهها درون همدیگر قرار گیرند و حجم حمل ونقل كاهش یابد"20.
3ـ2 طراحی دیوارهای داخلی و خارجی با لولههای كاغذی
در این مرحله، لولههای كاغذ بی ارزش در دیوارههای خارجی هم مورد استفاده قرار گرفتند. اولین ساختمان از سری ساختمانهای لوله كاغذی، كه در آن لولههای كاغذ نقش سازهای هم به عهده داشتند, پروژه آلاچیق كاغذی21 1989 است.” این آلاچیق, از 48 لوله كاغذی به قطر 5/32 سانتی متر و ضخامت 5/1 سانتی متر و ارتفاع 90/3 متر، كه بر روی پایههای كوتاهی از بتن پیش ساخته قرار گرفتهاند، تشكیل شده است.وفاصله بین لولهها با پارافین مخصوصی درزبندی شده است".22پروژهی دیگری كه تمام دیوارهای داخلی و خارجی آن از لولههای كاغذ ساخته شده است, پاویون اوداوارا23 (1990) است. این پاویون از 330 لوله كاغذ به قطر 53 سانتیمتر و ضخامت 15 سانتیمتر و ارتفاع 8 متر تشكیل شده است. به دلیل محدودیتهای زمانی، سازهی پروژه از استیل ساخته شد، اما سازهی ورودی اصلی پاویون از لولههای كاغذی با اتصالات پیشرفتهای طراحی شده است. همچنین از ورقههای نازك شفافی جهت درزبندی بین لولههای كاغذ استفاده شده است، كه بدین طریق نوارهای باریكی از نور وارد فضاها میشوند.
4ـ2 طراحی خانه با مبلمانهای سازهای24
در این روش از قالبهای چوبی ساخته شده در كارخانه, بعنوان عناصر سازهای استفاده شده است. مبلمان (قفسهها) از عناصر ضروری هر خانه به شمار میآیند. در این روش، مبلمان تنها بعنوان یك عنصر تعریف كنندهی فضاها مطرح نیست، بلكه علاوه بر آن، بعنوان یك عنصر سازهای هم مطرح میشود.
5-2 طراحی سازههای كاغذی
شیگرو بان به استفاده از لولههای كاغذی در طراحی فضاهای داخلی یا دیوارههای خارجی بسنده نكرد و توانست با تقویت این لولهها و تولید آنها در كارخانههای خاصی، سازهی ساختمان را بوسیلهی این لولهها طراحی كند.
او در گالری كاغذی 25 (1994) كه بعنوان دفتر كار و گالری موسسه ایسی میاكی طراحی شده است، از لولههای كاغذی به عنوان سازه و جداكننده فضاهای داخل و خارج استفاده نمود." پلان این گالری كه از یك فضای باریك و دراز به طول 16 متر و عرض3/5 متر تشكیل شده است, بر پایهی آگوراهای یونانی طراحی شده است. ردیف ستونهای جلویی، سایههای بلندی بر كف میاندازند، كه در طول روز تغییر میكنند و احساس یك انیمیشن را ایجاد میكنند. لولههای كاغذی بكار برده شده در این بنا برای اولین بار بصورت ضد حریق تولید شده اند." 26
شاید ضد حریق شدن لولههای كاغذی، بهانهی مناسبی برای داوطلبان ساخت كلیسای سوخته شد كه بر جای آن كلیسا، كلیسای دیگری بسازند.
پروژهی كلیسای كاغذی27 (1995) توسط داوكلبانی كه عبادگاهشان در زمینلرزهای دچار آتش سوزی شده بود، سفارش داده شد. اولین خواستهی پروژه، سادگی آن بود، بگونهای كه دانشجویان و داوطلبان بتوانند بدون هیچ گونه ماشینی آن را بر پا سازند.
راحتی باز و بسته كردن هم جزو اولین شرایط بود كه جابجایی سازه را در آینده ممكن میساخت. مصالح بوسیلهی شركتهای زیادی هدیه داده شد و "ساخت آن تنها در پنج هفته بوسیلهی 160 داوطلب انجام گرفت. 58 لوله كاغذی در یك بافت بیضی گون كه بر پایهی طرح كلیسای برنینی استوار بود، طراحی شد."28
در قسمت ورودی، فضای بین لولههای كاغذ گشودهتر است, بگونهای كه نمای كلیسا كاملاً دعوت كننده به درون باشد. به عبارت دیگر، داخل و خارج را به هم پیوند میدهد. شیگرو بان دربارهی این كلیسا میگوید: ” تجربهی این ساختمان موقت و كوچك، كمتر از تجربهی یك كاتدرال بزرگ و با شكوه نیست".29
خانهی كاغذی30 (1995) پروژه دیگری است، كه در آن از سازهی كاغذی استفاده شده است. در واقع كل "این خانه از لولههای كاغذی به ارتفاع70/2سانتی متر و ضخامت 5/1 سانتیمتر و قطر28 سانتیمترساخته شده است. سازه، دیوارههای داخلی و خارجی، مبلمان و حتی سرویسها هم از كاغذ طراحی و ساخته شدهاند"31.
6ـ2 طراحی پناهگاههای كاغذی32
این روش شامل پناهگاههای موقتی میشود، كه برای بازماندگان یك زلزلهی بزرگ یا مهاجران ناشی از تضادهای نژادی ساخته شدهاند.
در پروژهای كه به سفارش كمیسیون عالی حقوق بشر سازمان ملل برای مهاجران در آفریقا طراحی شد، (1994) از چادرهایی كه به جای پایههای چوبی یا فلزی، از سازهای با لولههای كاغذ برپا می شوند, استفاده شده است.
همچنین در یك مجموعه مسكن موقتی33 (1995) "از جعبههای آبجو (جعبههای پلاستیكی كه از بطریهای آبجو باقی مانده و با ماسه پرشدهاند) برای پی ساختمان استفاده شده است. دیوارها شامل لولههای كاغذی هستند, كه دارای قطر 108 میلیمتر و ضخامت 4 میلیمتر بوده و با نوار اسفنجی ضد آب شدهاند. برای پوشش سقف از یك فرم چادری دو لایه كه هم سقف خانه را میپوشاند وهم قابلیت باز شدن برای تهویه هوا را دارد، استفاده شده است.
هنگامی كه به شدت به گرما و تاثیرات بازتابی آن در اواسط زمستان احتیاج پیدا كردیم، این مسكن، بسیار مناسب به نظر میرسد".34
7ـ2 بینابین فضای داخل و خارج35
قرارگیری بینابین فضای داخل و خارج در یك خانه، بوسیلهی استفاده از ماشین ـ بعنوان بازكنندهی دیوارها ـ قابل تحقق است. شیگرو بان در این دوره آثارش، نوعی بازگشت به سنت معماری ژاپنی را تجربه كرده است. فضا در معماری ژاپنی بسیار انعطاف پذیر است و قابلیت تغییر و تبدیل فضاها به كاربریهای مورد نیاز وجود دارد.
نمونهی بارز این انعطاف پذیری هیروباهای ژاپنی هستند. هیروبا36، عبارتست از فضای بازار سنتی ژاپن, كه دارای عرض راهرو كم و پیچ و خمهای زیادی است, كه در حالت عادی به كاربری خاص خود پاسخ میدهد. اما در روزهای ملی و جشنهای عمومی، كل هیروبا وحجرههای اطراف آن تا عمق زیادی گشوده شده و پذیرای حضور مردم میشوند. استفاده از مصالح سبك در تقسیمبندی فضاها، باعث این انعطاف پذیری شده است.
با توجه به این ویژگی، شیگرو بان در پروژه خانه با دیوارهای پارچهی (1995) توانست به فضایی قابل توجه دست یابد. این خانه از پروژههای قابل توجه دهه آخر قرن بیستم است كه"، تحت تاثیر خانهی فارنزورث، (اثر میس وندرو) هم قرار دارد".37
"زوجی كه مشتری این پروژه بودند، از گشودگی فضایی خانهی سنتی ژاپن بسیار لذت میبردند. (آنها میتوانند از بالای یك حصار كوتاه، هنگامیكه برروی یك تراس باز نشستهاند، با همسایگان صحبت كنند.)“38
"تاویل دیگری از سبك سنتی ژاپن با مصالح و تكنولوژی معاصر, باعث بوجود آمدن عرصه فضایی وسیعی به سمت جنوب و شرق شده است و پردههای وسیعی نمای طبقه دوم و سوم را می پوشانند. در زمستان، بوسیلهی یك سری دربهای شفاف كه بینابین پرده و فضاهای خانه قرار میگیرند، میتوان خانه را كاملاً پوشاند و از تبادل حرارتی بیش از حد جلوگیری كرد".39
خانه در حالتی كه پردههایش بسته شدهاند، یادآور بستهبندیهای كریستو40 هم میباشد.
همچنین او در پروژه خانه 5/412 (1995) كه در زمینی به ابعاد 25×15 متر مربع طراحی كرده است، زمین را به پنج قسمت 15×5 متر مربعی تقسیم نموده و دوقسمت را برای فضاهای پر و سه قسمت را برای فضاهای خالی برنامهریزی كرده است, اما "مرز بین این پرها و خالیها بصورت اعجاز گونهای از بین رفته است و فضای مبهمی كه بینابین آنها خلق میشود, هم فضای داخل است و هم فضای خارج“42.
به عبارتی، انواع متفاوتی از فضا را میتوان بوسیلهی كنترل عناصر متحرك ـ در شرایط مختلف آب و هواییـ تجربه كرد.
خانهی بدون دیوار43 (1997) و خانهی مربع نه قسمتی44 (1997) هم پروژههای دیگری از این دست هستند, كه كوشش شده است, مرز بین داخل و خارج محو گردد و فضا انعطاف پذیری بسیار زیادی داشته باشد.
در مجموع، در این دسته آثار هم میتوان توجه و تاكید بسیار زیاد شیگرو بان را بر دیوار مشاهده كرد. دیوار و پلان آزاد یا انعطاف پذیر، مهمترین مسائل مطرح در خانههای او هستند.
8ـ2 طراحی سازههای عظیم كاغذی45
شیگرو بان در استفاده از سازههای كاغذی تا بدانجا پیش رفت, كه توانست, سازههای عظیم را بوسیلهی مصالح كاغذی, طراحی و اجرا نماید.
پوشش فضایی, به ابعاد 5/22×7/26 متر مربع, با ارتفاع 8/7 متر, بوسیلهی سازهی لوله كاغذی، اولین تجربهی او در سال 1998 بوده است.” كارفرمای این پروژه یك شركت خانهسازی با مصالح چوبی بود, كه خواستار یك فضای سر پوشیدهی بزرگ، جهت نگهداری قطعات چوبی در مقابل تغییرات آب و هوا بود. سازهی پروژه میبایست دارای سهولت درنصب باشد، تا كارگران همان شركت بتوانند, این گنبد كاغذی را بر پا سازند".46
در طرح این گنبد, از لولههایی كاغذی با اتصالات چوبی و پیچ و مهره استفاده شده است.
شیگرو بان، در طرح پاویون ژاپن در نمایشگاه هانور آلمان (2000) هم، از سازههای كاغذی استفاده كرد.
موضوع اصلی نمایشگاه هانور، محیط زیست بود، بنابراین او تصمیم گرفت كه با استفاده از ضایعات صنعتی و كاغذهای بیارزش، به خلق سازهای عظیم بپردازد. او در بارهی این پروژه میگوید: "ایدهی اصلی، خلق تونلی از لولههای كاغذ, مانند پروژه گنبد كاغذی بود. هر چند گنبد كاغذی بوسیلهی اتصالات چوبی اجرا شده بود،اما من نظرم را در مورد استفاده از یك بافت پوستهای از لولههای كاغذ بدون درز را با پروفسور فرای اوتو47 در میان گذاشتم. ایدهی دیگر، استفاده از روش ساخت آسان با تكنولوژی پایین بود. بنابراین، اتصالات را از نوارهای فلزی یا پارچهای طراحی كردیم. برای پوشاندن سطح روی پاویون، میخواستیم از P.V.C استفاده كنیم، اما PVC را نمیتوان از زباله بوجود آورد. بطور كاملاً اتفاقی، یك كیف ضد آب را كشف كردیم, كه مورد پسند مشتریان واقع نشده بود و به كارخانه باز گردانده شده بود. بنابراین با آن كارخانه صحبت كردیم و كیفها را با قیمت ارزان از آنها خریده و در پوستهی خارجی از آن استفاده كردیم".48
3ـ پرسش اصلی پس از مطالعهی آثار شیگروبان، دلایل موفقیت او در حوزه جهانی است. چگونه او توانسته ـ بعنوان یك معمار موفق ـ در سطح جهانی مطرح شود؟
1-3 آموزش یافتن نزد استادان بزرگ معماری:
” روش طراحی من شامل استفاده از هندسه در سبك پنج معمار نیویورك واستفاده از خصوصیات هندسی اشكال و استفاده از دیوارها برای خلق مكان در سبك هیدك است.“ 49
2-3 توجه نمودن به سنت و فرهنگ ژاپنی .
3-3 مردم گرا بودن .
”من بعنوان یك معمار، خواستار خلق ساختمانهای زیبا در مناطق حادثه دیده هستم. میخواهم مردم را به حركت وادارم و سطح زندگی آنها را بهتر كنم. اگر من این مسیر را طی نكنم، غیر ممكن است كه بتوانم یك معماری با معنی خلق كنم و سهم مهمی در ساختن جامعه، بعنوان یك معمار، داشته باشم .“50
4-3 ایدههای معمارانه داشتن.
و در پایان با اخلاق فروتن وار ژاپنی اش میگوید:
”من فكر نمیكنم، معماری هستم، كه در سیستم موجود تغییر زیادی ایجاد كردهام، من فقط تكنولوژی و مصالح موجود را با روشی متفاوت به كار میبرم.“51
«لوییس سالیوان» معمار بزرگ آمریكایی و «پدر معماری مدرن» در چنین روزی به
دنیا آمد. او با تفكرات و عقاید منحصربه فردش توانست تحولی شگرف در هنر و
صنعت معماری به وجود آورد و تاثیرات عمیق او بر كسی پوشیده نیست. سالیوان
بنیانگذار مدرسه معماران شیكاگو است و «فرانك لویدرایت» معمار افسانه ای
آمریكایی از شاگردان او بوده است. «لوییس هنری سالیوان» در سوم سپتامبر
۱۸۵۶ در شهر بوستون به دنیا آمد و مدت كوتاهی در «موسسه فناوری ماساچوست»
(ام آی تی) به تحصیل مشغول شد و دریافت كه قادر است تحصیلات دبیرستان خود
را یك سال زودتر تمام كند و با گذراندن یكسری امتحانات، دو سال در دانشگاه
پیش بیفتد. او تنها ۱۶ سال داشت كه وارد دانشگاه ام آی تی شد و پس از یك
سال تحصیل به فیلادلفیا رفت و برای خود شغلی در كنار معماری به نام «فرانك
فرنس» (Frank Furness) پیدا كرد.
ركود اقتصادی سال ۱۸۳۱ بسیاری از زحمات «فرانك فرنس» را بر باد داد و او به واسطه مشكلات مالی مجبور به اخراج «سالیوان» شد. در این زمان «سالیوان» به شیكاگو رفت تا در جریان ساختمان سازی آن شهر كه پس از وقوع یك آتش سوزی گسترده در سال ۱۸۷۱ آغاز شده بود شانس خود را بیازماید. او خیلی خوش شانس بود كه موفق شد در كنار «ویلیام لبارون جنی» مشغول به كار شود. «جنی» اولین معماری است كه از اسكلت فلزی در اجرای ساختمان بهره برده. پس از كمتر از یك سال فعالیت در كنار «جنی»، «سالیوان» به قصد تحصیل بار سفر بست و یك سال در دانشگاه هنر پاریس مشغول به فراگیری شد. پس از اتمام دوره آموزشی به شیكاگو بازگشت در حالی كه هنوز هجده سالگی اش تمام نشده بود. او چند سال بعد را به فعالیت در كنار معماران مختلفی گذراند تا اینكه در سال ۱۸۷۹ «دانكمار آدلد» معمار مشهور آن زمان، «سالیوان» را استخدام كرد و یك سال بعد او را در شركت خود شریك كرد. این اتفاق سرآغاز دوران پیشرفت و موفقیت سالیوان بود. طی این سال ها «سالیوان» و «آدلد» موفقیت هایی پی درپی به دست آوردند كه از جمله آنها می توان به طرح و اجرای تالار سخنرانی شهر شیكاگو در سال ۱۸۸۹ اشاره كرد كه در پایان پروژه «سالیوان» و «آدلد» طبقه بالای این ساختمان را به عنوان آتلیه خود انتخاب كردند. از دیگر موفقیت های این دو شریك می توان به ساختمان واگن سازان (Wainwright Building) در سنت لوییس اشاره كرد كه اولین آسمانخراش تاریخ معماری جهان به شمار می رود. «لوییس سالیوان» اولین معماری است كه روش صحیح استفاده از اسكلت فلزی در ساختمان های بلند و مزایای آن را به طرز بهینه ای مورد استفاده قرار داد. از آنجایی كه در ساختمان هایی كه با اسكلت فلزی بنا می شوند معمولاً غیر یك یا دو دهنه دیوار برشی در سایر نقاط ساختمان نه تنها عضو باربری وجود ندارد كه به عنوان مثال از دیوارهای ساختمان فقط به دلیل پوشندگی و محافظت سرمایی گرمایی استفاده می شود و هیچ خاصیت باربری ندارد. «سالیوان» با علم به این نكته در ساختمان های بلند از پنجره هایی با ابعاد بزرگ بهره می برد كه نه تنها باعث روشنایی بیشتر فضای داخلی می شد كه با حذف دیوارها و ضخامت پائین شیشه های پنجره سطح مفید ساختمان افزایش یافت. توجه سالیوان به مزایای اسكلت فلزی موجب شد محدودیت های دست و پاگیر مهندسی كه همیشه بر سر راه طراحان معمار وجود داشته است تا حدی از بین برود و این تحولی شگرف در معماری مدرن را باعث شد. در سال ۱۸۹۰ «سالیوان» یكی از ۱۰ معمار منتخبی بود كه برای اجرای ساختمان «نمایشگاه جهانی كلمبیا» كه قرار بود در سال ۱۸۹۳ در شیكاگو برگزار شود انتخاب شد. ساختمانی كه بعدها «شهر سفید» لقب گرفت. از دیگر شاهكارهای خلق شده «سالیوان» می توان به ساختمان عظیم ترمینال شیكاگو و «دروازه طلایی» كه طاقی است عظیم كه در «شهر سفید» قرار دارد اشاره كرد. شراكت «آدلد» و «سالیوان» پس از اجرای فروشگاه زنجیره ای «كارسون پیری اسكات» به اتمام رسید و در پی انحلال شركت «سالیوان» یك دوره بیست ساله را با سیری نزولی چه در زمینه مالی و چه زمینه احساسی سپری كرد. از او به پاس تلاش ها و زحمات بسیار در هنر معماری بارها تقدیر شد و در سال ۱۹۲۲ به عنوان یك طراح خبره از مسابقه ای كه برای طرح و اجرای «برج تریبیون» برگزار شده بود شدیداً انتقاد كرد. یك برج با اسكلت فلزی و نمایی از سنگ كه ساختمان های سنگی معماری گوتیك را تداعی می كرد اما سالیوان یك تحریف بزرگ تاریخی را در طراحی آن كشف كرده بود. «لوییس سالیوان» عاقبت در چهاردهم آوریل ۱۹۲۴ در شیكاگو چشم از جهان فروبست. «فرانك لوید رایت» كه به نوعی شاگرد او محسوب می شد مراسم تدفین این معمار بزرگ را كه در زمان مرگ فقیر و تنها در اتاق هتلی در شیكاگو درگذشته بود آبرومندانه برگزار كرد. اكنون كه سال ها از مرگ او می گذرد هنوز تاثیر تفكرات این اولین معمار پیشرو در معماری جهان به چشم می خورد.
__________________ركود اقتصادی سال ۱۸۳۱ بسیاری از زحمات «فرانك فرنس» را بر باد داد و او به واسطه مشكلات مالی مجبور به اخراج «سالیوان» شد. در این زمان «سالیوان» به شیكاگو رفت تا در جریان ساختمان سازی آن شهر كه پس از وقوع یك آتش سوزی گسترده در سال ۱۸۷۱ آغاز شده بود شانس خود را بیازماید. او خیلی خوش شانس بود كه موفق شد در كنار «ویلیام لبارون جنی» مشغول به كار شود. «جنی» اولین معماری است كه از اسكلت فلزی در اجرای ساختمان بهره برده. پس از كمتر از یك سال فعالیت در كنار «جنی»، «سالیوان» به قصد تحصیل بار سفر بست و یك سال در دانشگاه هنر پاریس مشغول به فراگیری شد. پس از اتمام دوره آموزشی به شیكاگو بازگشت در حالی كه هنوز هجده سالگی اش تمام نشده بود. او چند سال بعد را به فعالیت در كنار معماران مختلفی گذراند تا اینكه در سال ۱۸۷۹ «دانكمار آدلد» معمار مشهور آن زمان، «سالیوان» را استخدام كرد و یك سال بعد او را در شركت خود شریك كرد. این اتفاق سرآغاز دوران پیشرفت و موفقیت سالیوان بود. طی این سال ها «سالیوان» و «آدلد» موفقیت هایی پی درپی به دست آوردند كه از جمله آنها می توان به طرح و اجرای تالار سخنرانی شهر شیكاگو در سال ۱۸۸۹ اشاره كرد كه در پایان پروژه «سالیوان» و «آدلد» طبقه بالای این ساختمان را به عنوان آتلیه خود انتخاب كردند. از دیگر موفقیت های این دو شریك می توان به ساختمان واگن سازان (Wainwright Building) در سنت لوییس اشاره كرد كه اولین آسمانخراش تاریخ معماری جهان به شمار می رود. «لوییس سالیوان» اولین معماری است كه روش صحیح استفاده از اسكلت فلزی در ساختمان های بلند و مزایای آن را به طرز بهینه ای مورد استفاده قرار داد. از آنجایی كه در ساختمان هایی كه با اسكلت فلزی بنا می شوند معمولاً غیر یك یا دو دهنه دیوار برشی در سایر نقاط ساختمان نه تنها عضو باربری وجود ندارد كه به عنوان مثال از دیوارهای ساختمان فقط به دلیل پوشندگی و محافظت سرمایی گرمایی استفاده می شود و هیچ خاصیت باربری ندارد. «سالیوان» با علم به این نكته در ساختمان های بلند از پنجره هایی با ابعاد بزرگ بهره می برد كه نه تنها باعث روشنایی بیشتر فضای داخلی می شد كه با حذف دیوارها و ضخامت پائین شیشه های پنجره سطح مفید ساختمان افزایش یافت. توجه سالیوان به مزایای اسكلت فلزی موجب شد محدودیت های دست و پاگیر مهندسی كه همیشه بر سر راه طراحان معمار وجود داشته است تا حدی از بین برود و این تحولی شگرف در معماری مدرن را باعث شد. در سال ۱۸۹۰ «سالیوان» یكی از ۱۰ معمار منتخبی بود كه برای اجرای ساختمان «نمایشگاه جهانی كلمبیا» كه قرار بود در سال ۱۸۹۳ در شیكاگو برگزار شود انتخاب شد. ساختمانی كه بعدها «شهر سفید» لقب گرفت. از دیگر شاهكارهای خلق شده «سالیوان» می توان به ساختمان عظیم ترمینال شیكاگو و «دروازه طلایی» كه طاقی است عظیم كه در «شهر سفید» قرار دارد اشاره كرد. شراكت «آدلد» و «سالیوان» پس از اجرای فروشگاه زنجیره ای «كارسون پیری اسكات» به اتمام رسید و در پی انحلال شركت «سالیوان» یك دوره بیست ساله را با سیری نزولی چه در زمینه مالی و چه زمینه احساسی سپری كرد. از او به پاس تلاش ها و زحمات بسیار در هنر معماری بارها تقدیر شد و در سال ۱۹۲۲ به عنوان یك طراح خبره از مسابقه ای كه برای طرح و اجرای «برج تریبیون» برگزار شده بود شدیداً انتقاد كرد. یك برج با اسكلت فلزی و نمایی از سنگ كه ساختمان های سنگی معماری گوتیك را تداعی می كرد اما سالیوان یك تحریف بزرگ تاریخی را در طراحی آن كشف كرده بود. «لوییس سالیوان» عاقبت در چهاردهم آوریل ۱۹۲۴ در شیكاگو چشم از جهان فروبست. «فرانك لوید رایت» كه به نوعی شاگرد او محسوب می شد مراسم تدفین این معمار بزرگ را كه در زمان مرگ فقیر و تنها در اتاق هتلی در شیكاگو درگذشته بود آبرومندانه برگزار كرد. اكنون كه سال ها از مرگ او می گذرد هنوز تاثیر تفكرات این اولین معمار پیشرو در معماری جهان به چشم می خورد.
گزیده سخنان فیلیپ جانسون
Architect’s Introduction
A Selection of Philip Johnson’s Words
• معماری در اصل طراحی فضاهای داخلی است، هنر سازماندهی فضای داخلی.
• مسؤولیت و وظیفهای که معماری فارغ از عملکرد، ساختار و حتی مصالح دارد، این است که فضا را به سمت هنر سوق دهد.
• چیزی که فکر میکنم همچون یک ریسمان در تمام کارهای من امتداد دارد، علاقه پرشور من به فضای جمعی است، فضایی که با قدم زدن در درون آن درک میشود.
• تفاوتی ندارد که چند ساختمان بنا کرده باشید، کیفیت به مقدار بستگی ندارد. کیفیت کار تنها به این بستگی دارد که برای تحت تأثیر قرار دادن و دگرگون کردن فرهنگ ریسک کرده باشید. منتها بایستی توجه داشته باشید که در ساختمانسازی و در اینکه یک ساختمان عجیب یا یک ساختمان اصیل بسازید، ریسکی وجود ندارد. باید همانند معماران بزرگ تاریخ دست به ریسکهای واقعی بزنید. به نظر من یک معمار وقتی میتواند خودش را برای این کار آماده کند که سه شرط داشته باشد: اول باید دانش کاملی از تاریخ معماری داشته باشد، دوم با تسلط بر مصالح و شکل پرورش یافته باشد و آخر اینکه باید در هنرها و ایدههای روز فردی مطلع و دستاندرکار باشد.
• باید تاریخ معماری را به دقت مطالعه کرد، اما به طریقی که فقط یک معمار میتواند. تنها راه برای یک معمار که بتواند واقعاً تاریخ فضاهای معماری را مطالعه کند، بازدید از آن ساختمانها و تجربه فضای آنهاست.
• فضا را نمیتوان به قالب عکس درآورد، زیرا عکس تنها به ضبط فرم و سطح قادر است. همچنین فضای معماری نمیتواند در یک متن یا توسط هیچ فیلسوف و یا منتقدی توصیف شود. با اینکه متن میتواند تجربه یک فضا را توصیف کند، ولی نمیتواند جایگزین خود آن تجربه شود.
• اگر دانش معماری خود را به تحصیلات معماری و کتاب و مجله محدود کنید، کارتان به همان اندازه کاغذهای چاپشده حقیر و سطحی خواهد بود.
• از آنجایی که فضا را شکل و ماده بوجود میآورد، معمار باید حس خود را از شکل بدون توجه به هیچ نظام اخلاقی تاریخی و یا روشنفکرانه، پرورش دهد.
• هر معمار باید کمی انقلابی باشد. نسخهبرداری از روی ساختمانهای قدیمی به هیچگونه تلاش و خطرپذیری احتیاج ندارد. باید این جرأت را داشته باشید که بر خلاف عادت عمل کنید.
• ما هرگز خودمان را تکرار نمیکنیم، بلکه دوست داریم برخلاف میل، احساس و طبیعتمان عمل کنیم.
• تنها گناه و معصیت اصلی در طراحی ساختمان، ملالتآور و خستهکننده بودن آن است.
• با اینکه مهارتهای فنی هنرمندانه تضمینکننده توفیق معماری نیست، اما هیچ دگرگونی فضایی بااهمیتی نیز بدون آنها میسر نیست. هیچ وقت فراموش نکنید که گرچه یک تکنسین یک معمار نیست، ولی یک معمار همیشه یک تکنسین است.
• کمک بزرگ پستمدرنیستها و دیکانستراکتیویستها به معماری امروز، آزاد کردن جستجو در شکل و ماده فارغ از محدودیتهایی بوده است که عادات و اعتقادات کاذب بوجود میآورند.
• ظاهر و سیمای ساختمان بایستی فینفسه این قابلیت را داشته باشد که موجودیت خویش را در محلی که در آن قرار گرفته است، به رخ بیننده بکشد.
• ساختمانها نتیجه چانهزدنها، معاملهکردنها، مشاجرهکردنها، پرخاشکردنها و مقداری فریادزدن و نعرهزدن با کارفرماهای متمرد، پیمانکاران، کارگرها، تکنسینها، نجارها و سنگکارهاست. خشم تمامیت معمارهاست.
• یک ساختمان خوب بیشتر نتیجه یک کارفرمای خوب و یک پیمانکار خوب است تا یک معمار خوب.
• هیچ وقت یک معمار حرفهای تمامعیار نشوید، مگر آنکه نتوانید از آن دوری کنید. اگر با یک اشتیاق عاشقانه مجبور به این کار نباشید، هیچ وقت پولدار نخواهید شد و به پریشانی خواهید افتاد.
A Selection of Philip Johnson’s Words
• معماری در اصل طراحی فضاهای داخلی است، هنر سازماندهی فضای داخلی.
• مسؤولیت و وظیفهای که معماری فارغ از عملکرد، ساختار و حتی مصالح دارد، این است که فضا را به سمت هنر سوق دهد.
• چیزی که فکر میکنم همچون یک ریسمان در تمام کارهای من امتداد دارد، علاقه پرشور من به فضای جمعی است، فضایی که با قدم زدن در درون آن درک میشود.
• تفاوتی ندارد که چند ساختمان بنا کرده باشید، کیفیت به مقدار بستگی ندارد. کیفیت کار تنها به این بستگی دارد که برای تحت تأثیر قرار دادن و دگرگون کردن فرهنگ ریسک کرده باشید. منتها بایستی توجه داشته باشید که در ساختمانسازی و در اینکه یک ساختمان عجیب یا یک ساختمان اصیل بسازید، ریسکی وجود ندارد. باید همانند معماران بزرگ تاریخ دست به ریسکهای واقعی بزنید. به نظر من یک معمار وقتی میتواند خودش را برای این کار آماده کند که سه شرط داشته باشد: اول باید دانش کاملی از تاریخ معماری داشته باشد، دوم با تسلط بر مصالح و شکل پرورش یافته باشد و آخر اینکه باید در هنرها و ایدههای روز فردی مطلع و دستاندرکار باشد.
• باید تاریخ معماری را به دقت مطالعه کرد، اما به طریقی که فقط یک معمار میتواند. تنها راه برای یک معمار که بتواند واقعاً تاریخ فضاهای معماری را مطالعه کند، بازدید از آن ساختمانها و تجربه فضای آنهاست.
• فضا را نمیتوان به قالب عکس درآورد، زیرا عکس تنها به ضبط فرم و سطح قادر است. همچنین فضای معماری نمیتواند در یک متن یا توسط هیچ فیلسوف و یا منتقدی توصیف شود. با اینکه متن میتواند تجربه یک فضا را توصیف کند، ولی نمیتواند جایگزین خود آن تجربه شود.
• اگر دانش معماری خود را به تحصیلات معماری و کتاب و مجله محدود کنید، کارتان به همان اندازه کاغذهای چاپشده حقیر و سطحی خواهد بود.
• از آنجایی که فضا را شکل و ماده بوجود میآورد، معمار باید حس خود را از شکل بدون توجه به هیچ نظام اخلاقی تاریخی و یا روشنفکرانه، پرورش دهد.
• هر معمار باید کمی انقلابی باشد. نسخهبرداری از روی ساختمانهای قدیمی به هیچگونه تلاش و خطرپذیری احتیاج ندارد. باید این جرأت را داشته باشید که بر خلاف عادت عمل کنید.
• ما هرگز خودمان را تکرار نمیکنیم، بلکه دوست داریم برخلاف میل، احساس و طبیعتمان عمل کنیم.
• تنها گناه و معصیت اصلی در طراحی ساختمان، ملالتآور و خستهکننده بودن آن است.
• با اینکه مهارتهای فنی هنرمندانه تضمینکننده توفیق معماری نیست، اما هیچ دگرگونی فضایی بااهمیتی نیز بدون آنها میسر نیست. هیچ وقت فراموش نکنید که گرچه یک تکنسین یک معمار نیست، ولی یک معمار همیشه یک تکنسین است.
• کمک بزرگ پستمدرنیستها و دیکانستراکتیویستها به معماری امروز، آزاد کردن جستجو در شکل و ماده فارغ از محدودیتهایی بوده است که عادات و اعتقادات کاذب بوجود میآورند.
• ظاهر و سیمای ساختمان بایستی فینفسه این قابلیت را داشته باشد که موجودیت خویش را در محلی که در آن قرار گرفته است، به رخ بیننده بکشد.
• ساختمانها نتیجه چانهزدنها، معاملهکردنها، مشاجرهکردنها، پرخاشکردنها و مقداری فریادزدن و نعرهزدن با کارفرماهای متمرد، پیمانکاران، کارگرها، تکنسینها، نجارها و سنگکارهاست. خشم تمامیت معمارهاست.
• یک ساختمان خوب بیشتر نتیجه یک کارفرمای خوب و یک پیمانکار خوب است تا یک معمار خوب.
• هیچ وقت یک معمار حرفهای تمامعیار نشوید، مگر آنکه نتوانید از آن دوری کنید. اگر با یک اشتیاق عاشقانه مجبور به این کار نباشید، هیچ وقت پولدار نخواهید شد و به پریشانی خواهید افتاد.
برندگان جایزه معماری پریتزکر
برندگان جایزه معماری پریتزکر
اسامی برندگان جایزه معماری پریتزکر طی 26 سال برگزاری این جایزه، به شرح زیر است:
1. سال 1979: فیلیپ جانسون (Philip Johnson) از ایالات متحده
2. سال 1980: لوئیس باراگان (Luis Barragan) از مکزیک
3. سال 1981: جیمز استرلینگ (James Stirling) از انگلستان
4. سال 1982: کوین روشه (Kevin Roche) از ایالات متحده
5. سال 1983: یو مینگ پی (Ieoh Ming Pei) از ایالات متحده
6. سال 1984: ریچارد مهیر (Richard Meier) از ایالات متحده
7. سال 1985: هانس هولاین (Hans Hollein) از استرالیا
8. سال 1986: گاتفرید بوهم (Gottfried Boehm) از آلمان
9. سال 1987: کنزو تانگه (Kenzo Tange) از ژاپن
10. سال 1988: گوردن بونشافت (Gordon Bunshaft) از ایالات متحده و اسکار نیمهیر (Oscar Niemeyer) از برزیل
11. سال 1989: فرانک گری (Frank O. Gehry) از ایالات متحده
12. سال 1990: آلدو روسی (Aldo Rossi) از ایتالیا
13. سال 1991: رابرت ونتوری (Robert Venturi) از ایالات متحده
14. سال 1992: آلوارو سیزا (Alvaro Siza) از پرتغال
15. سال 1993: فومیهیکو ماکی (Fumihiko Maki) از ژاپن
16. سال 1994: کریستین دو پورتزامپارک (Christian de Portzamparc) از فرانسه
17. سال 1995: تادائو آندو (Tadao Ando) از ژاپن
18. سال 1996: رافائل مونئو (Rafael Moneo) از اسپانیا
19. سال 1997: سور فهن (Sverre Fehn) از نروژ
20. سال 1998: رنزو پیانو (Renzo Piano) از ایتالیا
21. سال 1999: سر نورمن فاستر (Sir Norman Foster) از انگلستان
22. سال 2000: رم کولهاس (Rem Koolhaas) از هلند
23. سال 2001: ژاک هرزوگ (Jacques Herzog) و پییر دمورن (Pierre de Meuron) از سوئیس
24. سال 2002: گلن مورکات (Glenn Murcutt) از استرالیا
25. سال 2003: یورن اتزن (Jørn Utzon) از دانمارک
26. سال 2004: زاها حدید (Zaha Hadid) از انگلستان
__________________اسامی برندگان جایزه معماری پریتزکر طی 26 سال برگزاری این جایزه، به شرح زیر است:
1. سال 1979: فیلیپ جانسون (Philip Johnson) از ایالات متحده
2. سال 1980: لوئیس باراگان (Luis Barragan) از مکزیک
3. سال 1981: جیمز استرلینگ (James Stirling) از انگلستان
4. سال 1982: کوین روشه (Kevin Roche) از ایالات متحده
5. سال 1983: یو مینگ پی (Ieoh Ming Pei) از ایالات متحده
6. سال 1984: ریچارد مهیر (Richard Meier) از ایالات متحده
7. سال 1985: هانس هولاین (Hans Hollein) از استرالیا
8. سال 1986: گاتفرید بوهم (Gottfried Boehm) از آلمان
9. سال 1987: کنزو تانگه (Kenzo Tange) از ژاپن
10. سال 1988: گوردن بونشافت (Gordon Bunshaft) از ایالات متحده و اسکار نیمهیر (Oscar Niemeyer) از برزیل
11. سال 1989: فرانک گری (Frank O. Gehry) از ایالات متحده
12. سال 1990: آلدو روسی (Aldo Rossi) از ایتالیا
13. سال 1991: رابرت ونتوری (Robert Venturi) از ایالات متحده
14. سال 1992: آلوارو سیزا (Alvaro Siza) از پرتغال
15. سال 1993: فومیهیکو ماکی (Fumihiko Maki) از ژاپن
16. سال 1994: کریستین دو پورتزامپارک (Christian de Portzamparc) از فرانسه
17. سال 1995: تادائو آندو (Tadao Ando) از ژاپن
18. سال 1996: رافائل مونئو (Rafael Moneo) از اسپانیا
19. سال 1997: سور فهن (Sverre Fehn) از نروژ
20. سال 1998: رنزو پیانو (Renzo Piano) از ایتالیا
21. سال 1999: سر نورمن فاستر (Sir Norman Foster) از انگلستان
22. سال 2000: رم کولهاس (Rem Koolhaas) از هلند
23. سال 2001: ژاک هرزوگ (Jacques Herzog) و پییر دمورن (Pierre de Meuron) از سوئیس
24. سال 2002: گلن مورکات (Glenn Murcutt) از استرالیا
25. سال 2003: یورن اتزن (Jørn Utzon) از دانمارک
26. سال 2004: زاها حدید (Zaha Hadid) از انگلستان
فیلیپ جانسون؛ معمار سبکها
فیلیپ جانسون؛ معمار سبکها ـ 1
Architect’s Introduction
Philip Johnson; The Architect of Styles - 1
فیلیپ جانسون (Philip Johnson)، معمار، مورخ معماری، موزهدار، گردآورنده آثار هنری و یکی از شخصیتهای برجسته معماری و طراحی قرن بیستم، 25 ژانویه، در سن 98 سالگی در خانه معروف شیشهای خویش، در New Canaan ، Connecticut درگذشت.
فیلیپ جانسون، معمار نوآوری که آسمانخراشهای شیشهای را رواج داد و بعدها با طرحهای جسورانه و نوستالژیک پستمدرن قالبهای پیشین خویش را در هم شکست، طی 50 سال، یکی از تأثیرگذارترین چهرههای معماری و طراحی آمریکا بوده است، بطوریکه بسیاری از ساختمانهای آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم بر اساس اصول معماری بنیان نهاده شده توسط او، ساخته شدهاند.
فیلیپ جانسون در 8 جولای 1906 در Cleveland اوهایو به دنیا آمد. او در سال 1930 موفق به دریافت مدرک B.A. فلسفه (و یا تاریخ معماری، به روایت برخی منابع) از دانشگاه هاروارد گردید. او پس از فارغالتحصیلی، دپارتمان معماری موزه هنر مدرن (MOMA) نیویورک را برای نخستین بار در سطح موزههای ایالات متحده، به منظور مطالعه و کنکاش در معماری (به عنوان یک هنر)، تأسیس نمود و مدیریت آن را طی دو دوره بر عهده گرفت: یک بار بین سالهای 1930 و 1936 و بار دیگر بین سالهای 1946 تا 1954.
در سال 1932، فیلیپ جانسون با همکاری هنری راسل هیچکاک (Henry-Russell Hitchcock)، مورخ معماری، نمایشگاه برجسته و تأثیرگذاری با عنوان سبک بینالمللی (The International Style) در MOMA ترتیب داد که به واسطه آن عده زیادی از بازدیدکنندگان آمریکایی با معماری مدرن اروپا و مدرنیستهای اروپایی از قبیل میس وندررو، والتر گروپیوس و لوکوربوزیه آشنا شدند. همچنین جانسون و هیچکاک اصول معماری مدرن را در کتابی بنام سبک بینالمللی: معماری بعد از سال 1922 (The International Style: Architecture since 1922) گردآوری و تدوین نمودند که این کتاب ضمن آشنا ساختن معماران آمریکایی با یک گرایش و راهکار انقلابی در طراحی، موجب شکلگیری جنبش و سبکی با همین نام در معماری معاصر جهان شد. سبک بینالمللی که مشخصه آن کاربرد مصالح مدرن از قبیل شیشه و فولاد و تأکید بر کارکرد و سازه، بجای توجه به دکوراسیون و تزیینات، است، علاوه بر اینکه معماری آمریکا را به شدت تحت تأثیر قرار داد، تا 50 سال بعد، بر معماری جهان نیز حکمفرما بود. جانسون در دهه 1930، علاوه بر این اقدامات، از ثروت شخصیاش نیز برای پشتیبانی و ایجاد انگیزه در بسیاری از معماران مدرن که برجستهترین آنها میس وندررو بود، بهره گرفت.
حضور معماری در روزنامه؛ نیاز جامعه
Month's Note
Architecture’s Presence in Newspaper; Society’s Necessity
تا به حال درباره اهمیت معماری به عنوان یک هنر اجتماعی، کم گفته و نوشته نشده است. اما واقعیت این است که این موضوع در میان مردم، آن چنان که باید و شاید، جا نیفتاده و دانش و بینش معماری نزد عامه مردم تا حد زیادی مهجور و ناشناخته مانده است. در نتیجه مردم یا اصلاً حساسیتی نسبت به معماری ندارند و یا از حساسیت کمی نسبت به معماری و فضای ساختهشده برخوردار هستند. این امر دلایل مختلفی میتواند داشته باشد که خود بحث مفصلی را میطلبد. رسانهها و بویژه روزنامهها از ابزارهایی هستند که میتوانند به رفع این مهجوریت و بالابردن حساسیت مردم نسبت به معماری کمک شایانی کنند. اما متأسفانه در کشور ما روزنامهها دارای تأثیرگذاری لازم در این حوزه اجتماعی نیستند و معماری و مقولات مرتبط با آن در روزنامهها چندان مورد توجه قرار نمیگیرند.
امروزه تمامی روزنامههایی که در کشور منتشر میشوند، به غیر از صفحات سیاسی و خبری متداول خود، دارای صفحات بخصوصی برای رشتههای مختلف هنر از قبیل موسیقی، سینما و تئاتر و نیز صفحات فرهنگ، اندیشه و فلسفه هستند. اما براستی چرا تا بحال هیچگاه صفحهای یا حتی ستونی بطور منظم برای معماری در نظر گرفته نشده و تنها روزنامه همشهری حدود یک سال است که صفحهای با نام زیباشهر را، دوبار در هفته، به معماری اختصاص داده است؟ در تمامی روزنامهها بلااستثناء صفحاتی بنامهای مختلف وجود دارد که در آنها مطالب کاملاً تخصصی و بعضاً بسیار پیچیده و غامض فلسفه و یا هنر مطرح میشوند که برای مخاطب عام به ندرت قابل استفاده هستند. در حالی که در مورد معماری که اکثر مطالب آن، بویژه در زمینه موضوعات شهری و طراحی داخلی، به نوعی با زندگی روزمره مردم در ارتباط بوده و برای همگان قابل فهم است، مطلبی به چشم نمیخورد. چرا صفحات مختلف روزنامهها انباشته از مطالب کاملاً تخصصی سایر حوزههای هنر و اندیشه است، اما معماری که شاید اهمیت و تأثیرگذاری آن بسیار بیشتر از این حوزهها باشد، از جایگاهی ثابت و درخور در روزنامهها برخوردار نیست؟ جالب توجه اینجاست که برونو زوی، معمار و نظریهپرداز معروف ایتالیایی، نیز در اینباره زبان به شکوه و گلایه گشوده است: " روزنامهها ستون کاملی را به کتابها و نمایشگاههای جدید اختصاص میدهند، در حالی که اظهار نظری درباره ساختمانهای تازه نمیکنند، حتی اگر این ساختمانها شاهکار معمار نامداری باشند. مثلاً روزنامه معتبری اخبار منظمی را در زمینه موسیقی، تئاتر و یا سینما درج میکند و یا دستکم ستون هفتگی خود را به هنر اختصاص میدهد، اما معماری در این روزنامه به فراموشی سپرده میشود." وی سپس در باب اهمیت معماری نسبت به سایر رشتههایی که دارای جایگاه مشخص و ثابتی در روزنامهها هستند، چنین میگوید: " هرکسی مختار است که پیچ رادیو را ببندد و یا کنسرتی را ترک کند، فیلم و نمایشی را که مورد پسندش نیست، نبیند و یا کتابی را که مایل نباشد، نخواند، اما هیچکس نمیتواند در برابر بنایی که صحنه زندگی شهرنشینها را شکل میدهد، دیدگان خود را ببندد."
در حال حاضر در اکثر روزنامههای معتبر دنیا صفحه یا ستونی به معماری اختصاص داده شده است که در آن نویسندگان و منتقدان معماری به معرفی و نقد آثار و نظریههای این رشته میپردازند. شایسته است در کشور ما نیز که در چند سال اخیر رویکردهای جدیدی در روزنامههای آن مشاهده میشود، روزنامهها صفحات و یا حتی ستونهایی از مطالب خود را در طول هفته ـ اگر بطور روزانه امکانپذیر نباشد ـ بطور منظم به معماری اختصاص دهند. این کار در دراز مدت میتواند آثار و نتایج مطلوبی در برداشته باشد، چرا که روزنامهها از این رهگذر میتوانند با افزایش آگاهی و معلومات عمومی در زمینه معماری و شهرسازی و نیز افزایش سواد بصری مردم، آنان را نسبت به معماری و محیط اطراف حساستر کنند و ضمن بالابردن انتظارات مردم از کیفیت فضای ساختهشده، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت ساختوساز و بهبود سیمای شهرهای کشور ایفا نمایند.
معرفی پروژهها، پوشش اخبار و مسابقات معماری و شهرسازی، معرفی و نقد بناهای شهر، مصاحبه با معماران و ... از جمله موضوعاتی هستند که میتوانند در صفحه یا ستون معماری روزنامهها مورد توجه قرار گیرند. چنین رویکردی در حال حاضر در صفحه زیباشهر روزنامه همشهری قابل مشاهده است که جا دارد از زحمات مهندس یوسفی در اداره منظم و مسؤولانه این صفحه تشکر و قدردانی نموده و برای ایشان در ادامه هرچه پربارتر این راه دشوار آرزوی موفقیت کنم. همچنین امیدوارم روزی تمامی روزنامههای کشور صفحه ویژه معماری داشته باشند و هر روزنامهای که منتشر میشود، خود را ملزم بداند، همچنانکه صفحاتی را به سایر حوزههای اندیشه و هنر اختصاص میدهد، صفحهای را نیز به معماری اختصاص دهد.
__________________Architect’s Introduction
Philip Johnson; The Architect of Styles - 1
فیلیپ جانسون (Philip Johnson)، معمار، مورخ معماری، موزهدار، گردآورنده آثار هنری و یکی از شخصیتهای برجسته معماری و طراحی قرن بیستم، 25 ژانویه، در سن 98 سالگی در خانه معروف شیشهای خویش، در New Canaan ، Connecticut درگذشت.
فیلیپ جانسون، معمار نوآوری که آسمانخراشهای شیشهای را رواج داد و بعدها با طرحهای جسورانه و نوستالژیک پستمدرن قالبهای پیشین خویش را در هم شکست، طی 50 سال، یکی از تأثیرگذارترین چهرههای معماری و طراحی آمریکا بوده است، بطوریکه بسیاری از ساختمانهای آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم بر اساس اصول معماری بنیان نهاده شده توسط او، ساخته شدهاند.
فیلیپ جانسون در 8 جولای 1906 در Cleveland اوهایو به دنیا آمد. او در سال 1930 موفق به دریافت مدرک B.A. فلسفه (و یا تاریخ معماری، به روایت برخی منابع) از دانشگاه هاروارد گردید. او پس از فارغالتحصیلی، دپارتمان معماری موزه هنر مدرن (MOMA) نیویورک را برای نخستین بار در سطح موزههای ایالات متحده، به منظور مطالعه و کنکاش در معماری (به عنوان یک هنر)، تأسیس نمود و مدیریت آن را طی دو دوره بر عهده گرفت: یک بار بین سالهای 1930 و 1936 و بار دیگر بین سالهای 1946 تا 1954.
در سال 1932، فیلیپ جانسون با همکاری هنری راسل هیچکاک (Henry-Russell Hitchcock)، مورخ معماری، نمایشگاه برجسته و تأثیرگذاری با عنوان سبک بینالمللی (The International Style) در MOMA ترتیب داد که به واسطه آن عده زیادی از بازدیدکنندگان آمریکایی با معماری مدرن اروپا و مدرنیستهای اروپایی از قبیل میس وندررو، والتر گروپیوس و لوکوربوزیه آشنا شدند. همچنین جانسون و هیچکاک اصول معماری مدرن را در کتابی بنام سبک بینالمللی: معماری بعد از سال 1922 (The International Style: Architecture since 1922) گردآوری و تدوین نمودند که این کتاب ضمن آشنا ساختن معماران آمریکایی با یک گرایش و راهکار انقلابی در طراحی، موجب شکلگیری جنبش و سبکی با همین نام در معماری معاصر جهان شد. سبک بینالمللی که مشخصه آن کاربرد مصالح مدرن از قبیل شیشه و فولاد و تأکید بر کارکرد و سازه، بجای توجه به دکوراسیون و تزیینات، است، علاوه بر اینکه معماری آمریکا را به شدت تحت تأثیر قرار داد، تا 50 سال بعد، بر معماری جهان نیز حکمفرما بود. جانسون در دهه 1930، علاوه بر این اقدامات، از ثروت شخصیاش نیز برای پشتیبانی و ایجاد انگیزه در بسیاری از معماران مدرن که برجستهترین آنها میس وندررو بود، بهره گرفت.
حضور معماری در روزنامه؛ نیاز جامعه
Month's Note
Architecture’s Presence in Newspaper; Society’s Necessity
تا به حال درباره اهمیت معماری به عنوان یک هنر اجتماعی، کم گفته و نوشته نشده است. اما واقعیت این است که این موضوع در میان مردم، آن چنان که باید و شاید، جا نیفتاده و دانش و بینش معماری نزد عامه مردم تا حد زیادی مهجور و ناشناخته مانده است. در نتیجه مردم یا اصلاً حساسیتی نسبت به معماری ندارند و یا از حساسیت کمی نسبت به معماری و فضای ساختهشده برخوردار هستند. این امر دلایل مختلفی میتواند داشته باشد که خود بحث مفصلی را میطلبد. رسانهها و بویژه روزنامهها از ابزارهایی هستند که میتوانند به رفع این مهجوریت و بالابردن حساسیت مردم نسبت به معماری کمک شایانی کنند. اما متأسفانه در کشور ما روزنامهها دارای تأثیرگذاری لازم در این حوزه اجتماعی نیستند و معماری و مقولات مرتبط با آن در روزنامهها چندان مورد توجه قرار نمیگیرند.
امروزه تمامی روزنامههایی که در کشور منتشر میشوند، به غیر از صفحات سیاسی و خبری متداول خود، دارای صفحات بخصوصی برای رشتههای مختلف هنر از قبیل موسیقی، سینما و تئاتر و نیز صفحات فرهنگ، اندیشه و فلسفه هستند. اما براستی چرا تا بحال هیچگاه صفحهای یا حتی ستونی بطور منظم برای معماری در نظر گرفته نشده و تنها روزنامه همشهری حدود یک سال است که صفحهای با نام زیباشهر را، دوبار در هفته، به معماری اختصاص داده است؟ در تمامی روزنامهها بلااستثناء صفحاتی بنامهای مختلف وجود دارد که در آنها مطالب کاملاً تخصصی و بعضاً بسیار پیچیده و غامض فلسفه و یا هنر مطرح میشوند که برای مخاطب عام به ندرت قابل استفاده هستند. در حالی که در مورد معماری که اکثر مطالب آن، بویژه در زمینه موضوعات شهری و طراحی داخلی، به نوعی با زندگی روزمره مردم در ارتباط بوده و برای همگان قابل فهم است، مطلبی به چشم نمیخورد. چرا صفحات مختلف روزنامهها انباشته از مطالب کاملاً تخصصی سایر حوزههای هنر و اندیشه است، اما معماری که شاید اهمیت و تأثیرگذاری آن بسیار بیشتر از این حوزهها باشد، از جایگاهی ثابت و درخور در روزنامهها برخوردار نیست؟ جالب توجه اینجاست که برونو زوی، معمار و نظریهپرداز معروف ایتالیایی، نیز در اینباره زبان به شکوه و گلایه گشوده است: " روزنامهها ستون کاملی را به کتابها و نمایشگاههای جدید اختصاص میدهند، در حالی که اظهار نظری درباره ساختمانهای تازه نمیکنند، حتی اگر این ساختمانها شاهکار معمار نامداری باشند. مثلاً روزنامه معتبری اخبار منظمی را در زمینه موسیقی، تئاتر و یا سینما درج میکند و یا دستکم ستون هفتگی خود را به هنر اختصاص میدهد، اما معماری در این روزنامه به فراموشی سپرده میشود." وی سپس در باب اهمیت معماری نسبت به سایر رشتههایی که دارای جایگاه مشخص و ثابتی در روزنامهها هستند، چنین میگوید: " هرکسی مختار است که پیچ رادیو را ببندد و یا کنسرتی را ترک کند، فیلم و نمایشی را که مورد پسندش نیست، نبیند و یا کتابی را که مایل نباشد، نخواند، اما هیچکس نمیتواند در برابر بنایی که صحنه زندگی شهرنشینها را شکل میدهد، دیدگان خود را ببندد."
در حال حاضر در اکثر روزنامههای معتبر دنیا صفحه یا ستونی به معماری اختصاص داده شده است که در آن نویسندگان و منتقدان معماری به معرفی و نقد آثار و نظریههای این رشته میپردازند. شایسته است در کشور ما نیز که در چند سال اخیر رویکردهای جدیدی در روزنامههای آن مشاهده میشود، روزنامهها صفحات و یا حتی ستونهایی از مطالب خود را در طول هفته ـ اگر بطور روزانه امکانپذیر نباشد ـ بطور منظم به معماری اختصاص دهند. این کار در دراز مدت میتواند آثار و نتایج مطلوبی در برداشته باشد، چرا که روزنامهها از این رهگذر میتوانند با افزایش آگاهی و معلومات عمومی در زمینه معماری و شهرسازی و نیز افزایش سواد بصری مردم، آنان را نسبت به معماری و محیط اطراف حساستر کنند و ضمن بالابردن انتظارات مردم از کیفیت فضای ساختهشده، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت ساختوساز و بهبود سیمای شهرهای کشور ایفا نمایند.
معرفی پروژهها، پوشش اخبار و مسابقات معماری و شهرسازی، معرفی و نقد بناهای شهر، مصاحبه با معماران و ... از جمله موضوعاتی هستند که میتوانند در صفحه یا ستون معماری روزنامهها مورد توجه قرار گیرند. چنین رویکردی در حال حاضر در صفحه زیباشهر روزنامه همشهری قابل مشاهده است که جا دارد از زحمات مهندس یوسفی در اداره منظم و مسؤولانه این صفحه تشکر و قدردانی نموده و برای ایشان در ادامه هرچه پربارتر این راه دشوار آرزوی موفقیت کنم. همچنین امیدوارم روزی تمامی روزنامههای کشور صفحه ویژه معماری داشته باشند و هر روزنامهای که منتشر میشود، خود را ملزم بداند، همچنانکه صفحاتی را به سایر حوزههای اندیشه و هنر اختصاص میدهد، صفحهای را نیز به معماری اختصاص دهد.
Architect’s Introduction
Philip Johnson; The Architect of Styles - 2
فیلیپ جانسون در سال 1940 و در سن 34 سالگی برای تحصیل معماری به هاروارد بازگشت و تحت نظر اساتیدی همچون مارسل بروئر و والتر گروپیوس آموزش دید. او مدرک B.Arch خود را در سال 1943 دریافت کرد و تا سال 1946 در کمبریج، ماساچوست به فعالیت حرفهای در عرصه معماری پرداخت. در این زمان بود که او به نیویورک بازگشت تا مجدداً به عنوان مدیر دپارتمان معماری در MOMA خدمت کند.
جانسون علاوه بر ترویج نظریه سبک بینالمللی، با خلق برخی از آثار مهم و به یادماندنیاش همچون خانه شیشهای (1949) و ساختمان سیگرام (1958) به شهرت و اعتبار دست یافت.
Glass House
در میان ساختمانهایی که جانسون در طول زندگیاش طراحی کرد، خانه شیشهای (Glass House) که او برای خودش در New Canaan ساخت، از همه مشهورتر است. این خانه که یک تکاتاق با دیوارهای تماماً شیشهای است، با الهام از خانه فارنزوث (Farnsworth House) میس وندررو طراحی شده و ردپای نظریات میس در این اثر کاملاً قابل مشاهده است. خانه شیشهای در سال 1986 به ائتلاف ملی حفاظت از آثار تاریخی (National Trust for Historic Preservation) اهدا شده و به عنوان یک میراث تاریخی توسط این نهاد نگهداری خواهد شد.
Seagram building
ساختمان سیگرام (Seagram Building) نیز که فیلیپ جانسون با همکاری میس وندررو، آن را طراحی نمود، از این حیث که نخستین کار جانسون در مقیاس خیلی بزرگ بود، یکی از آثار مهم او محسوب میشود.
فیلیپ جانسون از سال 1964 تا 1967 با Richard Foster کار کرد و در سال 1967، با John Burgee شرکتی تأسیس کرد که با آغاز بکار آن، فعالیت حرفهای جانسون وارد فاز جدیدی شد، چرا که Burgee معمار بانفوذ و مشهوری بود که میتوانست پروژههای بزرگ و پیچیدهای بگیرد. جانسون و Burgee با همکاری هم انواع مختلفی از پروژهها ـ پروژههای بلندمرتبه مهم هم در مقیاس بزرگ و هم در مقیاس کوچک ـ را گرفتند که در گذشته هیچ یک به تنهایی بطور مستمر و منظم چنین پروژههایی را کار نکرده بودند. این پروژههای مشترکاً طراحی شده ـ از مرکز IDS مینهپولیس تا کلیسای بلورین در Garden Grove، کالیفرنیا ـ نمایانگر یک گرایش مشخص و متمایز در طراحی هستند، اگرچه به آسانی نمیتوان آنها را در یکی از طبقهبندیهای مشخص جای داد. مهمترین ویژگی این ساختمانها تضاد با خط آسمان محیط اطراف و تسلط بر آن است
Architect’s Introduction
Philip Johnson; The Architect of Styles - 3
جانسون در دهه هفتاد زندگیاش، بیتوجه به تجربه حرفهای زیاد و موفقی که در سبک مدرن پشت سر گذاشته بود، منتقدان و همکاران را با یک تغییر جهت ناگهانی به سمت سبک جدید پستمدرن، همگام با گروه بسیار جوانتری از معماران، شوکه کرد و توجه زیادی به خود جلب نمود. او در سال 1984 با درهم شکستن قطعیت برجهای شیشهای که منهتن را اشغال کرده بودند، برجی با دیوارهای گرانیتی و یک ورودی طاقدار بسیار بزرگ 90 فوتی و یک سقف تجملی و تفننی که به نظر میرسید برای قطعهای از مبلمان مناسبتر باشد، برای اداره مرکزی AT&T در نیویورک طراحی کرد. در این طرح، کاربرد خشن و خودنمایانه مصالحی که واقعیتهای کارکردی یا ساختاری ساختمان را منعکس نمیکرد و نیز ترکیب عناصر طراحی صرفاً بخاطر ارزش زیباییشناسیشان، عملی بر خلاف انگارهها و اصول سبک بینالمللی بود.
AT&T Building
طرح جانسون و Burgee برای ساختمان اداره مرکزی AT&T در نیویورک که یکی از مشهورترین کارهای مکتب پستمدرن است، با نمای سنگی و مشخصه عمدهاش، سقف ستنوری شکسته، نقطه عطفی در معماری معاصر محسوب میشود، چرا که نخستین ساختمان مهم ساختهشده بود که کاربرد سبکهای تاریخی را ـ گرایش طراحی رایج در طول تاریخ که در دوران اقتدار سبک بینالمللی به شدت مهجور مانده بود و توسط اهالی حرفه به سخره گرفته میشد ـ احیاء کرد و گفتمان معماری معاصر را، با همان میزان تأثیرگذاری که سبک بینالمللی در 50 سال قبل داشت، تغییر داد. این ساختمان که در حال حاضر متعلق به شرکت سونی است، اگرچه در آن سالها مباحثات بسیاری را برانگیخت، اما موجبات رهایی معماران از سختگیریهای مدرنیسم را فراهم آورد و سایر معماران نیز جرأت پیدا کردند تا سبکهای جدیدی را مورد تجربه و آزمایش قرار دهند.
جانسون در سال 1978 برنده مدال طلای انجمن آمریکایی معماران (AIA)، بالاترین نشان افتخار و سپاس رشته معماری، شد و سال بعد، بخاطر موفقیتهای دوران زندگی حرفهایش، به عنوان اولین برنده جایزه معتبر معماری پریتزکر انتخاب گردید. او یک کلکسیونر حرفهای آثار هنری نیز بود و چون در خانهاش اتاقی برای نمایش این آثار نداشت، آنها را به موزه هنر مدرن اهدا کرد.
برخی از مهمترین پروژههای فیلیپ جانسون عبارتند از:
• مرکز علمی Kline ، ییل، 1966
Boston Public Library Addition
• بخش الحاقی کتابخانه عمومی بوستون، 1973
Houston School of Architecture
• مدرسه معماری هوستون، 1973
Bank of America / Penzoil Place
• Penzoil Place ، هوستون، 1976
• بانک آمریکا، هوستون، 1985
Thanksgiving Square
• میدان شکرگزاری، دالاس، 1977
General Life Insurance
• ساختمان بیمه عمر عمومی، سنت لوئیس، 1977
Crystal Cathedral
• کلیسای بلورین، Garden Grove ، ۱۹۸۰
PPG Headquarters
• اداره مرکزی PPG ، پیتزبورگ، 1984
Bank One Center
• Bank One Center ، دالاس، 1987
Atlantic Center
• مرکز آتلانتیک، آتلانتا، 1988
Sculpture
• تندیس، Cleveland ، ۱۹۹۶ __________________
ویژگیهای معماری فیلیپ جانسون
Architect’s Introduction
Characteristics of Philip Johnson’s Architecture
با نگاهی به کارهای جانسون میتوان دریافت که آثار او در طیفی از مدرنیسم افراطی، در خانه شخصیاش، تا پستمدرنیسم، در ساختمان AT&T ، قرار میگیرند. شهرت کنونی جانسون نیز بیشتر بخاطر پشتیبانی از دو جنبش معماری است که در طول 60 سال گذشته چشماندازهای شهری را عمیقاً تحت تأثیر قرار دادهاند: سبک بینالمللی، و متداولسازی مجدد کاربرد انواع متعدد سبکهای تاریخی در طراحی معماری معاصر.
فیلیپ جانسون در ابتدای کار حرفهای خویش با میس وندررو کار کرد، کسی که او را بسیار زیاد تحت تأثیر قرار داد و از او همواره به عنوان یک استاد و سازنده بزرگ یاد میکرد و به کارهای او علاقه بسیاری داشت. آثار میس وندررو طرحهایی هستند که سازه ساختمان را به صریحترین و اقتصادیترین روش ممکن به نمایش میگذارند. مطابق نظریه او، اگر ساختمانی با ستونهای فولادی برپا نگهداشته شده است، این ستونها بایستی بجای پنهان شدن در پشت سنگ یا آجر، بصورت مرئی و نمایان در ساختمان رها شوند. کار اول جانسون یعنی خانه شیشهای، تأثیرپذیری او از نظریات میس را به خوبی نشان میدهد.
جانسون بخاطر کارهایش در اوایل دهه 1950، زمانی که هنوز تحت تأثیر میس وندررو بود، از سوی منتقدان معماری مورد احترام و تحسین بسیار زیادی واقع شد. با اینکه از دیدگاه جانسون میس یک نابغه بود، اما او هر زمان که خواست و اراده کرد، اصول معماریاش را از مدرنیست به پستمدرنیست و حتی به ضد پستمدرنیست تغییر داد و حتی با ابراز خستگی از سنت، اعلام کرد که گرایش من واضح است؛ سنتگرایی التقاطی (eclectic traditionalism). بر این اساس است که منتقدان جانسون از او با عنوان معماری نام میبرند که بیشتر به سبک علاقه نشان میداد تا به اصول و محتوا و بر این اعتقادند که او احتمالاً بیشتر به عنوان مروج نظریهها در یادها باقی خواهد ماند تا به عنوان یک طراح.
جانسون در طراحی ساختمانهای بلندمرتبه شیک و باب روز، متخصص و خبره و یک استاد مسلم بود، بطوریکه طرحهای او در این حوزه بسیار گسترده و فراگیر هستند. برخی از ساختمانهای طراحیشده توسط او خلاصه، مجرد، ساده، و به لحاظ زیباییشناسی قوی هستند، اما در مقابل برخی از طرحهای او بخاطر توجه دقیق به زمینه، محیط و سایت، بعضاً خیلی التقاطی از آب درآمدهاند. در دنیای تجاری استقبال بسیار زیادی از کار جانسون صورت میگرفت، شاید دلیل این امر توانایی فوقالعاده او در تغییر سبک از یک پروژه به پروژه بعدی باشد، چرا که بینش و نگاه او همواره در حال تغییر بود.
جانسون علاقه فراوانی به حجمهای فضایی خلقشده با فرمهای تندیسوار و از همه مهمتر نور، هم طبیعی و هم مصنوعی، داشت. او همچنین در طرحهایش به تأثیری که آب و نور به همراه هم میتوانند در سایت داشته باشد، بهای زیادی میداد.
اگرچه پروژههای بزرگ فیلیپ جانسون همواره در معرض لبه تیز انتقاد محافظهکاران محلی و حتی معماران مطرح بوده، اما این حقیقت را نمیتوان منکر شد که او از طریق طرحها، نوشتهها و تعلیماتش، نقشی اساسی و تأثیرگذار در تعریف مبانی نظری و فرمهای بکار گرفته شده در معماری قرن بیستم، داشته است.
__________________Architect’s Introduction
Characteristics of Philip Johnson’s Architecture
با نگاهی به کارهای جانسون میتوان دریافت که آثار او در طیفی از مدرنیسم افراطی، در خانه شخصیاش، تا پستمدرنیسم، در ساختمان AT&T ، قرار میگیرند. شهرت کنونی جانسون نیز بیشتر بخاطر پشتیبانی از دو جنبش معماری است که در طول 60 سال گذشته چشماندازهای شهری را عمیقاً تحت تأثیر قرار دادهاند: سبک بینالمللی، و متداولسازی مجدد کاربرد انواع متعدد سبکهای تاریخی در طراحی معماری معاصر.
فیلیپ جانسون در ابتدای کار حرفهای خویش با میس وندررو کار کرد، کسی که او را بسیار زیاد تحت تأثیر قرار داد و از او همواره به عنوان یک استاد و سازنده بزرگ یاد میکرد و به کارهای او علاقه بسیاری داشت. آثار میس وندررو طرحهایی هستند که سازه ساختمان را به صریحترین و اقتصادیترین روش ممکن به نمایش میگذارند. مطابق نظریه او، اگر ساختمانی با ستونهای فولادی برپا نگهداشته شده است، این ستونها بایستی بجای پنهان شدن در پشت سنگ یا آجر، بصورت مرئی و نمایان در ساختمان رها شوند. کار اول جانسون یعنی خانه شیشهای، تأثیرپذیری او از نظریات میس را به خوبی نشان میدهد.
جانسون بخاطر کارهایش در اوایل دهه 1950، زمانی که هنوز تحت تأثیر میس وندررو بود، از سوی منتقدان معماری مورد احترام و تحسین بسیار زیادی واقع شد. با اینکه از دیدگاه جانسون میس یک نابغه بود، اما او هر زمان که خواست و اراده کرد، اصول معماریاش را از مدرنیست به پستمدرنیست و حتی به ضد پستمدرنیست تغییر داد و حتی با ابراز خستگی از سنت، اعلام کرد که گرایش من واضح است؛ سنتگرایی التقاطی (eclectic traditionalism). بر این اساس است که منتقدان جانسون از او با عنوان معماری نام میبرند که بیشتر به سبک علاقه نشان میداد تا به اصول و محتوا و بر این اعتقادند که او احتمالاً بیشتر به عنوان مروج نظریهها در یادها باقی خواهد ماند تا به عنوان یک طراح.
جانسون در طراحی ساختمانهای بلندمرتبه شیک و باب روز، متخصص و خبره و یک استاد مسلم بود، بطوریکه طرحهای او در این حوزه بسیار گسترده و فراگیر هستند. برخی از ساختمانهای طراحیشده توسط او خلاصه، مجرد، ساده، و به لحاظ زیباییشناسی قوی هستند، اما در مقابل برخی از طرحهای او بخاطر توجه دقیق به زمینه، محیط و سایت، بعضاً خیلی التقاطی از آب درآمدهاند. در دنیای تجاری استقبال بسیار زیادی از کار جانسون صورت میگرفت، شاید دلیل این امر توانایی فوقالعاده او در تغییر سبک از یک پروژه به پروژه بعدی باشد، چرا که بینش و نگاه او همواره در حال تغییر بود.
جانسون علاقه فراوانی به حجمهای فضایی خلقشده با فرمهای تندیسوار و از همه مهمتر نور، هم طبیعی و هم مصنوعی، داشت. او همچنین در طرحهایش به تأثیری که آب و نور به همراه هم میتوانند در سایت داشته باشد، بهای زیادی میداد.
اگرچه پروژههای بزرگ فیلیپ جانسون همواره در معرض لبه تیز انتقاد محافظهکاران محلی و حتی معماران مطرح بوده، اما این حقیقت را نمیتوان منکر شد که او از طریق طرحها، نوشتهها و تعلیماتش، نقشی اساسی و تأثیرگذار در تعریف مبانی نظری و فرمهای بکار گرفته شده در معماری قرن بیستم، داشته است.
نویسنده: هیما گرمیانی با همکاری نادیا گلولانی